Feb 14, 2008

ايمان و عمل شايسته و اثر آن در زندگي انسان


مولانا غلام حيدر فاروقي امام جمعه اهل سنت بيرجند در خطبه هاي نماز جمعه

( ان الذين آمنوا و عملو الصالحات انا لا نضيع اجر من احسن عملا ) کسانيکه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند اجر و پاداش آنها را ضايع نمي کنيم، در قرآن مجيد در اغلب آيات ايمان توام با عمل صالح ذکر شده است و يکي از مطالب جالبي که اخيرا کشف شده است اين است که تعداد کلمات ايمان و عمل صالح در قرآن يکسان است، يعني 115 مرتبه کلمه ايمان در قرآن آمده است و 115 مرتبه کلمه عمل شايسته، پس معلوم مي شود که ايمان بدون عمل، و عمل بدون ايمان، هيچ ارزشي ندارد. پيامبر خدا (ص) مي فرمايند: ( الايمان بضع و سبعون شعبة فافظلها قول لا اله الا الله و ادناها اماطة الاذي عن الطريق و الحياء شعبة من الايمان ) ايمان به 79 درجه تقسيم مي شود. يعني بر مبناي اعمال صالحي که انسان انجام مي دهد درجات ايمان هم افزايش مي يابد، عمل صالح درجات ايمان را افزايش مي دهد و گناه و معصيت ازدرجات ايمان مي کاهد.
از صفات مومن اين است که هرگاه آيات خدا بر او خوانده مي شود، ايمان او افزايش پيدا مي کند، پيامبر خدا (ص) مي فرمايند: بالاترين درجه ايمان اقرار به يگانگي خدا است و در عمل هم کسي را با خدا شريک نسازد. و جاي ديگر مي فرمايند: پايين ترين درجه ايمان آن است هر آنچه که در معابر عمومي سبب آزار و اذيت عابرين مي شود از سر راه دور سازد تا موجب اذيت ديگران نشود. و جايي ديگر مي فرمايند: حياء شاخه اي از ايمان است.
در حديثي معروفي حضرت عمر (رض) از پيامبر روايت مي کنند، که به حديث جبرئيل (ع) معروف است. روزي حضرت جبرئيل (ع) با لباسهاي سفيد به صورت يک شخص عادي يا مسافر در محضر پيامبر و يارانشان که نشسته بودند حاضر شد و براي تعليم به اصحاب، سوالاتي را از پيامبر کرد که پيامبراکرم (ص) هم جواب دادند.
اولين سوالي که جبرئيل کرد اين بود (يا محمد اخبرني عن الاسلام فقال عليه السلام، الاسلام ان تشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و تقيم الصلاة و توتي الزکوة و تصوم رمضان و تحج البيت ان استطعت اليه سبيلا ) اي رسول خدا اسلام چيزيست؟ پيامبر(ص) فرمودند: اول: شهادت است و بعد از ايمان، عمل است. نماز را به پا داريد و زکات را بپردازيد و روزه ماه مبارک رمضان را بگيريد و حج خانه خدا را اگر توانايي داشتيد انجام دهيد.
دومين سوال: درباره ايمان بود، که ايمان چيست؟ پيامبرخدا(ص) فرمودند: (الايمان ان تؤمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله و اليوم الاخر و تومن بالقدر خيره و شره ) ايمان به خدا مزيت هايي دارد وقتي که انسان به خدا ايمان دارد و به قدرت خدا يقين دارد در اين صورت خدا را در همه اعمال و رفتار خود ناظر مي داند و مي داند هر کاري که انجام مي دهد، حتي هر تصوري که در قلبش خطور مي کند، خدا از آن آگاه است.
ايمان به فرشتگان مزيتش اين است که انسان کمتر گناه مي کند و بيشتر کار خوب انجام مي دهد، چون مي داند هميشه دو فرشته براي هر انسان مامورند که اعمال و گفتار انسان را لحظه به لحظه ثبت مي کند. يعني آنچه را که انسان بر زبان مي آورد، فرشته اي ناظر است که آنها را در دفتر اعمال او مي نويسد تا در روز قيامت انسان اگر انکار کرد و يا فراموش کرد مانند فيلمي جلوي او گذاشته شود که در فلان روز تو اين کار را انجام دادي.
ايمان به کتابهاي آسماني. انسان را وادار مي کند که به کاملترين کتابهاي آسماني (يعني قرآن مجيد) عمل کند و آن را اساس نامه زندگي خود قرار دهد.
ايمان به پيامبران اين انگيزه در انسان بوجود مي آورد که انسان اعمال پيامبران را بايد الگوي و سرمشق خود قرار دهد (لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة لمن کان يرجو الله و اليوم الاخر) رفتار و کردار و گفتار رسول خدا براي شما الگو است. هر انساني که به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد از پيامبر الگو بگيرد. سعي کند تمام زندگي اش بر مبناي سنت پيامبر باشد.
ايمان به آخرت اين است که انسان گناه کم مي کند و عمل شايسته انجام مي دهد تا خانه آخرتش را آباد سازد. و مي داند در آن روز دادگاه عدل الهي تشکيل مي شود و تمام انسانها اعمالشان را ذره به ذره مشاهده مي کنند و بر مبناي آن پاداش يا کيفر داده ميشوند (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره ) ذره اي کار خوب که انسان انجام داده در آن روز مي بيند و ذره اي کار بد هم اگر انجام داده در آن روز مي بيند. و ايمان به مقدرات الهي باعث مي شود که انسان هميشه در برابر تقديرات الهي تسليم باشد و بداند که برگي از درختي بدون تقديرالهي نمي افتد، هر آنچه که ازسختيها و مشکلات به انسان مي رسد، همه مقدرات الهي است. امکان اين که به انسان نرسد وجود ندارد. يعني آنچه که براي انسان مقدرشده بايد به انسان برسد. هر آنچه که به ما مي رسد، همه از طرف خدا است (قل لن يصيبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا و علي الله فليتوکل المؤمنون ) يعني به ما هيچ چيزي نمي رسد مگر اينکه خدا آنچه مقدر کرده است او مولاي ما است يار و ياور ما است و ما بر او توکل مي کنيم. مومن بايد بر خدا توکل کند.
اين خلاصه ايمان بود که پيامبر (ص) در جواب سوال جبرئيل بيان فرمودند:
کدام ايمان سبب نجات انسان مي شود؟ و کدام ايمان فايده اي ندارد؟
ايماني مي تواند در زندگي انسان تحول ايجاد کند و زندگي انسان را متحول سازد و سعادت دنيا و آخرت انسان را به همراه داشته باشد که مانند ايمان فرستاده حضرت عمر(رض) ربيع بن عامر (رض) باشد. زماني که رستم فرمانده سپاه ايران، از سفير حضرت عمر(رض) ربيع بن عامر مي پرسد چه چيزي باعث شده که شما چشم به کشور ما دوخته ايد؟ و چرا مي خواهيد به کشور ما حمله کنيد؟ مي گويند: (نحن قوم ابتعثنا الله لنخرج الناس من عبادة العباد الي عبادة الله و من ضيق الدنيا الي سعة الاخرة و من جور الاديان الي عدل الاسلام ) ما قومي هستيم که خدا ما را فرستاده تا انسانها را از عبادت مخلوق باز داريم و به عبادت خالق دعوت کنيم، انسانها را از تنگناهاي دنيا نجات دهيم و به سعادت آخرت فرا خوانيم. ما آمده ايم که انسانها را از ظلم و جور و ستمي که به عنوان دين بر آنسانها روا داشسته مي شود، آنها را نجات دهيم و به عدالت اسلام فرا خوانيم. اين ايمان سبب نجات انسان مي شود. ايماني که انسان را از هوا و هوس و از عبادت مخلوقات خدا باز دارد و به عبادات خدا وادار سازد.
ايمان بايد توام با عمل صالح باشد، و عمل بدون ايمان ارزش ندارد.
پيامبر خدا (ص) مي فرمايند: (ليس الايمان بالتمني و لا و بالتحلي و لکن ما وقر في القلب و صدقة العمل ) ايمان با آرزو و با آرايش ظاهري حاصل نمي شود. پيامبرخدا مي فرمايند: آن چيزي که در قلب انسان جا مي گيرد و در اعماق وجود انسان تحقق پيدا مي کند، ايمان و عمل صالح و اجتناب از گناه است.
ايمان نوري است که وقتي در قلب انسان جا مي گيرد، قلب انسان را روشن مي سازد. پيامبر خدا(ص) مي فرمايند: (اذا دخل النور القلب انفسح و انشرح، قالوا ما علامة ذلک يا رسول الله قال الانابة الي دار الخلود و التجا في عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزوله ) وقتي که نور ايمان در قلب انسان جا ي مي گيرد. انسان شرح الصدر پيدا مي کند و آرامش خاطر پيدا مي کند.
سوال شد که علامت نور ايمان چيست؟ فرمودند: سه نشان دارد. اولين علامت ايمان اين است که: انسان هميشه به فکر آخرت باشد که خانه آخرتش را آباد کند. و براي آخرتش عمل صالح انجام دهد.
دومين نشانه نور ايمان اين است که: انسان از دنيا دوري کند و توجهي به دنيا نداشته باشد. حرص و جوش نزند، و براي دنيا دروغ نگويد و دزدي نکند و سود و ربا نخورد و برادر مسلمانش را نفريبد.
سومين نشانه اين است که قبل از فرا رسيدن مرگ براي مردن آماده باشد، چون حضرت عزرائيل کسي را خبر نمي کند.
حضرت يعقوب (ع) وقتي که عزرائيل به ملاقاتشان آمد از او قول گرفت که قبل از مرگ، براي من چند پيام بفرستيد. ايشان فرمود: باشد. زماني که مرگ حضرت يعقوب فرا رسيد، از عزرائيل پرسيدند که براي ملاقاتم آمده اي يا براي قبض روحم؟ عزرائيل گفت: براي قبض روحتان آمده ام!حضرت گفتند: قرار شد که قبل از آمدن چند تا پيام براي من بفرستي که من از مرگم باخبر شوم؟ عزرائيل گفت: پيامها را فرستاديم اما شما متوجه نشديد! و پيامها اين بود اول اينکه: موي سيا شما سفيد شد. دوم اينکه: قد و قامت بلند شما خميده شد، سوم اينکه: قواي جسماني شما که نيرومند بود ضعيف شد. امروزه ممکن است بدون اين پيامها مرگ فرا برسد مرگ جوان و پير و مريض و سالم را نمي شناسد.
سومين علامت نور ايمان: اين است که انسان براي مرگ آماده باشد. يعني توشه آخرت خود را فراهم کند، وقتي ايمان در قلب کسي داخل مي شود.
قرآن انسانها را به دو گروه تقسيم کرده، يک گروه انسانهاي با ايمان و گروه ديگرانسانهاي منهاي ايمان. انسانهاي کامل که مورد تعظيم و تکريم قرار گرفته اند و انسانهاي نا قص که به هيچ وجه مورد تعظيم و تکريم قرار نگرفته اند. (ان الانسان للکفور ) (انه کان ظلوما جهولا ) (ان الانسان ليطغي ان راه استغني ) انسان بسيار ناسپاس است، انسان بسيار ستمگر و جاهل است، انسان هنگامي که خود را مستغني مي بيند سرکشي و نافرماني مي کند. اين نکوهش براي انسانهاي منهاي ايمان است.
اما براي انسانهاي با ايمان (لقد کرمنا بني آدم ) ما او را مکرم قرار داديم ما او را مسجود فرشتگان قرار داديم. او را در روي زمين خليفة الله قرار داديم، امانت دار خدا در روي زمين قرار داديم. پس اين دو گروه در مقابل هم صف آرايي داشته اند، گروه هابليان و قابليان. گروه فرعونيان و موسويان. حزب الله و حزب الشيطان. انساني که ايمان ندارد، يک انسان بي اصل و و بي ريشه اي است، که نه خود را مي شناسد و نه خدا را، و نمي داند که براي چه آفريده شده است، و سرانجام او کجا خواهد بود. انساني که ايمان ندارد، فکر مي کند چند صباحي در اين دنيا آفريده شده که بخورد و بياشامد و لذت ببرد. و وقتي هم که مرد، نيست و نابود مي شود و از يسن مي رود.
خداوند مي فرمايد: (افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الينا لا ترجعون ) (و ما خلقنا الجن و الانس الا ليعبدون ) فکر مي کنيد که ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوي ما باز نخواهي گشت؟ ما انسانها و جنيات را بيهوده نيافريديم! بلکه براي عبادت آفريده ايم ، ما از آن خدا هستيم و به سوي خدا بر مي گرديم، دنيا بي حساب و کتاب نيست که هرچه بخواهد در دنيا هر کاري بکند و هر نوع عياشي انجام دهد و هيچ سوال و جوابي از او نشود.
يکي در دنيا زجز بکشد و تمام عمرش را در عبادت سپري کند، و بعد بميرد و هيچ اجر و پاداشي براي او نباشد. اين با عدل الهي منافات دارد، خدا عادل است حتي اگر حيواني به حيواني ديگر ظلم کند در روز آخرت زنده مي شود و مورد بازخواست قرار مي گيرد و آن حيوان انتقام خود را مي گيرد. پس انساني که ايمان ندارد، حتي از حيوانات هم پستراست، قرآن اين گونه انسانها را چنين توصيف مي کند (لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم ءاذان لا يسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغفلون) اين انسانها چشم دارند ولي حقايق را نمي بينند، چشم بصيرت ندارند، قلب دارند، اما قلبشان مانند قلب حيوانات است، چون با قلبشان حقايق را نمي فهمند، گوش دارند، ولي با گوشهايشان سخن خدا و رسولش را نمي شنوند، داد مظلومان را نمي شنوند.
خداوند مي فرمايد: اينها درست است که انسانند، اما همانند انسانها لباس مي پوشند، ولي در حقيقت اينها چارپايانند، بلکه به مراتب ذليل تر و خوارتر و گمراهتر از چارپايان. اينها کسانيند که غافلند. خداوند در توصيفشان مي فرمايد: (و الذين کفروا يتمتعون و ياکلون کما تاکل الانعام و النار مثوي لهم ) آنهايي که کفر ورزيدند و ايمان ندارند در دنيا آزاد هستند، دنيا براي مومن زنداني است و لي براي کافر بهشت است. چون کسي که ايمان ندارد در دنيا لذت مي برد خوشگذراني مي کند حرام و حلال براي او مهم نيست و سرانجام و جايگاه شان جهنم است.
اما انسان با ايمان که عمل شايسته انجام مي دهد، انسان مسجود ملائکه است، خليفة الله است، خدا هيچ نيازي به عبادت مخلوقات ندارد.
حديث قدسي است که پيامبراکرم (ص) از پروردگارروايت مي کند که فرمود: (يا عبادي لو ان اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علي اتقي قلب رجل و احد منکم ما زاد ذلک في ملکي شيئا يا عبادي لو ان اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علي افجر قلب رجل و احد منکم ما نقص ذلک من ملکي شيئا ) خدا مي فرمايد: اي بندگان من انسانها و جنيات از اول دنيا تا انتهاي دنيا، اگر انسانهاي خوبي باشيد، براي من سودي ندارد و اگر همه انسانها از ابتداي خلقت تا انتها انسانهاي فاجر و فاسقي هم باشيد، باز هم به پادشاهي من خدا ضرري نمي رسانيد.
عبادتي که انجام مي دهيم به نفع خود ما است. يعني تزکيه نفس و ترقي و تعالي روح و اجتناب از گناه و معصيت، ثمره آن سالم ماندن عقل و جان و مال انسان و آرامش و آسايش در زندگي است.
پيامبرخدا (ص) مي فرمايند: در آسمان هفتم در راستاي کعبه مشرفه که انسانها دور آن طواف مي کنند، بيت المعمور قرار دارد. که مطاف فرشتگان است، هر روز هفتاد هزار فرشته وارد بيت المعمور مي شوند که تا قيام قيامت ديگر نوبت به ايشان نمي رسد.
يا در روايتي ديگر مي فرمايند: در آسمانها به اندازه چهار انگشت نيست که در آنجا فرشته اي در حال رکوع و سجود نباشد. قرآن مي گويد: (تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن و الا من شي الا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبحهم ) آسمانهاي هفتگانه و زمين با تمام طبقاتش و با همه مخلوقات که در روي آن هستند، پاکي خدا را بيان مي کنند. و خدا را عبادت مي کنند. هيچ مخلوقي نيست که خدا را عبادت نکند، چه به زبان حال، و يا به زبان.
ممکن است بگوييد که درخت چگونه خدا را عبادت مي کند؟ خداوند مي فرمايد: عبادت درخت يا مخلوقات ديگر که انجام مي دهند، شما متوجه نمي شويد. درخت وقتي که شاخه اش به طرف آسمان مي رود يعني که دستهايش را به طرف خدا بلند مي کند. پس هر چيزي و هر مخلوقي به نحوي خدا را عبادت مي کند. در حالي که خداوند نيازي به عبادت ما ندارد (لا يعصمون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون ) فرشتگان يک لحظه نافرماني خدا را نمي کنند هر چه به آنها دستور داده مي شود، عمل مي کنند. شب و روز در عبادت خدا هستند. عبادتي که ما انجام مي دهيم به نفع خودمان است.
ايمان و عمل صالح موجب سعادت انسان مي شود و اثرات مهمي در زندگي انسان دارد. عمر بن عبد العزيز خليفه وقت که تمام غنائم بيت المال در دست ايشان است. در روز عيد مردم براي ملاقات و تبريک به خانه ايشان مي روند و فرزندانشان را هم با خود همراه دارند تا فرزندانشان با فرزندان خليفه بازي کنند. زماني که بچه ها مشغول بازي هستند، خليفه متوجه مي شود که از بين اين بچه ها که با هم بازي مي کنند يک بچه اي است که لباسهايش از همه کهنه تر و مندرستر و پاره تر است. نگاه مي کند مي بيند که اين فرزند خودش است. همه بچه ها در روز عيد لباس نو پوشيده اند، اما فرزند خليفه که تمام بيت المال در اختيار اوست لباسهاي کهنه و مندرس بر تن دارد. اشکها در چشمانش جاري مي شود. بچه متوجه مي شود اما اين فرزند، فرزند کسي است که در خانه با ايمان بزرگ شده و تربيت يافته است، به مجرد ديدن اشکهاي پدر مي گويد: پدر جان چرا گريه مي کني؟ امروز روز عيد است تو بايد شاد باشي، پدر مي گويد: فرزندم از بين بچه ها لباسهايت از همه پاره تر است، با خودم گفتم که امروز واقعا قلب بچه ام شکسته است. اما اين فرزند به پدر مي گويد: اي پدر چرا قلبم بشکند بخاطر زينت دنيا، قلب کسي بايد بشکند که نافرماني خدا مي کند، نافرماني پدر و مادر را مي کند، من قلبم با لباسهاي پاره نمي شکند.
نمونه اي ديگر: خالد بن وليد، که از طرف پيامبر لقب سيف الله گرفته، (شمشير خدا) به هر لشکري که حمله مي کند، پيروزمي شود. روزي يکي از دشمنان خدا مي گويد: شما که مي گوييد: مسلمانيد و بر خدا توکل داريد! اين شيشه سم را بنوش و بر خدا توکل کن،! خالد شيشه سم را مي گيرد و مي گويد: بسم الله الرحمن الرحيم توکلت علي الله و سم را مي نوشد، شخص کافر فکر مي کرد به مجرد خوردن شيشه سم حضرت خالد مي افتد و مي ميرد. اما در کمال حيرت و تعجب مي بيند که بر خلاف تصورش نشاط و سلامتي خالد بيشتر شد. در همان جا کافر ايمان مي آورد و مي گويد: واقعا خداي شما اين قدر قدرت دارد در حالي که اگر کسي ذره اي از اين سم را بخورد مي ميرد. اما تو تمام شيشه را نوشيدي و کاري با تو نشد. خالد در جواب مي گويد: خداوند مي فرمايد: (و من يتوکل علي الله فهو حسبه) هر کس بر خدا توکل کند، خدا او را کفايت مي کند.
يکي از علماي بزرگ شام به نام سعيد بن سعيد حلبي که در مسجد شام مشغول درس دادن بود، ابراهيم پاشا حاکم قدرتمند مصر با ملازمانش وارد مسجد مي شود، همه به احترام او بلند مي شوند، سعيد زماني که مي بيند که حاکم وارد مسجد شد، پايش را بطرف او دراز مي کند و درسش را ادامه مي دهد. حاکم زماني که اين حالت را مشاهد مي کند،خشمگين مي شود ولي خشمش را مي فرو مي برد و ظاهر نمي کند. با خودش مي گويد: همه به احترامم بلند شدند چرا او بلند نشد بعد از مسجد بيرون مي رود و مي گويد: اين عالم فقير است و چيزي ندارد من با پول او را مي خرم، به وزيرش 100 دينار مي دهد و مي گويد: برو و اين کيسه پر از زر را به شيخ بده و بگو هديه اي است از جانب ابراهيم پاشا! زمانيکه وزير کيسه پر از سکه را نزد شيخ مي گذارد و مي گويد: اينها هديه سلطان است. اين عالم بزرگوار نگاه خشمناکي به طرف وزير مي اندازد و با پايش کيسه را بطرف وزير پرت مي کند و مي گويد: به حاکم بگو کسي که پايش را به طرف حاکم دراز مي کند، دستش را دراز نمي کند.

0 نظرات شما: