Nov 10, 2007

زندگي نامه امام ابوحنيفه رحمة الله علیه

نويسنده: اسماعيل كاظمي
نامشان نعمان بن ثابت پسر مرزبان است، وکنیه ايشان ابوحنیفه می باشد، وي امام مذهب احناف که بیشترین پیروان را از مسلمانان تشكيل مي دهند مي باشد. وي در خانواده ای که در بین قومش دارای شرف واحترام بود بدنیا آمد، اصل ايشان از کابل – پایتخت افغانستان - می باشد. جدشان مرزبان در زمان خلافت طلائی حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه مشرف به دين اسلام شد، چگونگی انتقال جد یا پدر شان به کوفه دو گونه نقل شده است:
1ـ در زمان فتح کابل به دست مسلمانان اسیر و به کوفه منتقل شده است.
2ـ در زمان خلافت عمر(رض) به اسلام گرویده و سپس به کوفه منتقل شده است. امام ابوحنیفه رحمة الله علیه در سال 80 هجری در کوفه در زمان عبدالملک بن مروان بدنیا آمد.
دوران تحصیلی امام ابوحنیفه
وی در خانواده ای مسلمان، باتقوی، ثروتمند و سخاوتمند پرورش یافت وچنین بنظر می رسد که تنها فرزند پدر ومادرش بوده است. پدرش در کوفه به پارچه فروشی اشتغال داشته. تحصیلات امام ابوحنیفه ابتدا در علم کلام بود و بعداً به علم فقه روی آورد و نزد حماد بن ‏ابی‏سلیمان، تلمذ نمود و حدود 18 سال در مصاحبت با استاد بود
زُفر یکی از شاگردان امام ابوحنیفه ، سبب روی آوردن امام به فقه را از زبان امام چنین بیان می کند. در علم کلام بدرجه ای رسیده بودم که زبانزد عام وخاص شده بودم. حلقه ی درس ما، در نزدیکی حلقه ی درس حمّاد بن ابی سلیمان بود. روزی زنی از من سوال کرده که مردی می خواهد زنش را بر اساس سنت طلاق دهد او را چند طلاق دهد؟ از او خواستم که از حمّاد سوال كند و مرا در جواب مسئله قرار دهد. حمّاد به او گفته بود: باید زن از قاعده ی ماهیانه پاک باشد و شوهرش با او همخوابی نکند پس او را یک طلاق بدهد بعد از دو حیض دیگر (که در مجموع 3بار قاعده ماهیانه را پشت سر گذاشته است) غسل کرده بعد می تواند شوهر کند. امام ابو حنیفه می گویند: بعد از آن علم کلام را رها کرده وبه حلقه درس حمّاد رفته وبه خاطر خوب فهمیدن درسهایش جواب درست دادن مورد احترام حمّاد قرار گرفتم.
امام ابو حنیفه به افکار وآراءِ فقهی حمّاد روی آورده و از شاگردان ممتاز وی شد. بدین خاطر حمّاد او را در صدر حلقه ی درس خود می نشاند. رفتار او با استادش حمّاد هم جای تعجب و تأمل می باشد، مثلاً پشت در خانه ی استادش می نشست تا اینکه استادش از خانه خارج شود و از او سوال کرده ویا احتیاجات او را بر آورده کند، ومدت 18 سال بدین صورت در مصاحبت و محضر استادش بود تا اینکه حماد وفات یافت و شاگردانش، امام ابوحنیفه را به جانشینی او انتخاب کردند. امام ابوحنیفه می گوید: از زمانی که حمّاد وفات یافته من هر نمازی كه ادا ميكنم براي او و پدر و مادرم از خدا طلب مغفرت می کنم.
روش امام ابوحنیفه در برخورد با مسائل اجتهادی
ايشان روش جدیدی برای اجتهاد و تحقیق در فقه آغاز کرد و مسایل فقهی را به بحث و مناقشه می‏گذاشت و بعد از طرح مسئله به شاگردانش فرصت می‏داد که هر کدام رأی خویش را اظهار بدارند و در نهایت او به تصحیح آراء می‏پرداخت ولی باز هم رأی خویش را بر آنان تحمیل نمی‏کرد. و چه بسا بحث و مناظره ی مسئله ای چندین روز ادامه می یافت. این بحث علمی آزادی بود که در آن به آراء افراد احترام گذاشته می شد. و به دور از هر گونه تعصب بود و امام با وجود اينكه رای خود را بیان می کرد امّا هيچكس را ملزم به تبعیت از آن نمی کرد رحمت خداوند بر ايشان باد.
شاگردان امام ابوحنیفه رحمة الله علیه
خود امام ابو حنیفه کتابی در فقه تألیف نکرده اما آراء وافکارشان توسط شاگردان مخلصشان در سراسر عالم پخش شده است. ايشان شاگردانی همانند قاضی امام ابویوسف، محمدبن‏حسن شیبانی، زفر بن هذیل و... تربیت کرد. امام ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم بن حبیب انصاری مشهور به قاضی می باشد. ايشان در کوفه بدنیا آمده و در حلقات درس ابن ابی لیلی شرکت می کرده پس به نزد امام ابوحنیفه آمده وملازمت او را برگزبده است.امام ابویوسف مردی فقیه، عالم و حافظ بود که منصب قضاوت دوران سه تن از خلفای بنی عباس: مهدی و هادی وهارون الرشید را به عهده داشت. و دارای تألیفات مشهوری می باشد.
از ديگر شاگردان مشهور امام:مي توان از محمد بن حسن شیبانی که در موقع وفات امام ابوحنیفه کوچک بوده نام برد، وي تحصیلاتش را در نزد امام ابویوسف به پایان رساند و از سفیان ثوری و اوزاعی نیز استفاده و بهره هاي فراوان برد. و به نزد امام مالک رفته و حدیث را از ايشان فرا گرفته است. در دوران خلافت هارون الرشید منصب قضاوت را به عهده گرفت. وي دارای تألیفاتی می باشد که مرجع اول در فقه حنفی است.
و از دیگر شاگردان امام: مي توان از امام زُفر بن هُذیل نام برد، كه ايشان از قدیمی ترین شاگردان امام ابوحنیفه به شمار مي آيد. كه از ايشان کتابهای مشهوری بجای نمانده است.
ملاحظه می شود که امام رحمة الله علیه شاگردانی داشته که خودشان امامانی در علم و فضل بوده اند و در فقه اسلامی تأثیر به سزا يی گزاشته اند.
فهم ودرک امام ابو حنیفه واحترام گذاشتن بحدیث پیامبر صّلی الله علیه و سلم
امام ابوحنیفه رحمة الله علیه مشهور به اجتهاد وفقه و رأی وقیاس می باشد. مشهور است (مردم در قیاس محتاج ابوحنیفه می باشند) پس هنگامی که فقه ذکر می شود امام ابوحنیفه همانند کوهی استوار وسر به فلک کشیده می باشد.
امام ذَهَبی می گوید: امامت در فقه ومسائل دقیق آن، به امام ابوحنیفه می رسد وهیچگونه شکی هم در آن نیست:
وَلَیسَ یَصحٌ فِی الأذهَانِ شیءٌ إذا احتَاجَ النّهارُ إلی دَلیلٍ (1)
با این درجه ی علمی، امام ابوحنیفه هیچگاه نظر و رايش را بر حدیث رسول الله صّلی الله وسلم علیه برتر نمی دانست.
نقل است كه می گوید: آنچه که از رسول الله صّلی الله وسلم به ما برسد بر سر وچشم خود می گزاریم و پدر و مادرم فدای رسول الله باد، و حق مخالفت با رسول الله را نداریم. اما در مورد اقوال صحابه كرام حق انتخاب سخن آنها را داریم امّا غیر از صحابه (2) آنها دارای رأی هستند و ما هم دارای رأی).
روایت می کنند که ابوجعفر به امام ابوحنیفه نوشت: چنین به من خبر رسیده که قیاس را بر حدیث رسول الله صّلی الله وسلم علیه مقدم می شماری؟ امام ابوحنیفه در جواب او نوشت: ای امیرالمومنین خبر این چنین نیست که به شما رسیده، ابتداء به کتاب خداوند عمل می کنیم. سپس به سنت رسول الله صّلی الله وسلم علیه، سپس به فتاوای ابوبکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم سپس به فتاوای باقی صحابه و هنگامی که صحابه در مسئله ای با هم اختلاف کردند از قیاس استفاده می کنم وبین خداوند وبندگانش هیچگونه نسبت وخویشاوندی وجود ندارد.(3)
ابن عبدالبر در مورد ذکاوت و تیز هوشی امام ابوحنیفه باب خاصی در کتاب "اللنتقاء" دارد که از حسن بن زیاد لؤلؤی نقل می کند که: (زنی دیوانه به اسم امّ عمران به شخصی گفت: ای پسر دو زناکار! ابن ابی لیلی آنجا بود دستور داد او را به مسجد آورده و دو حدّ شرعی که یک حدّ برای پدرش وحدّ دیگر برای مادرش بود بر او اجراء کردند. چون این خبر به ابوحنیفه رسید گفتند: از شش جهت اشتباه کرده است)
1- دیوانه بر او حدّ اجراء نمی شود.
2- در مسجد حدّ اجراء نمی شود.
3- او را در حال ایستاده حدّ زده در حالیکه می بایست زنان را در حالت نشسته حدّ زد.
4- بر او دو حدّ اجراء کرده است، در حالیکه اگر شخصی به قومی تهمت بزند تنها بر او یک حدّ اجراء می شود.
5- بر او حّد اجراء کرده است در حالیکه پدر و مادر آن شخص غائب هستند و باید با حضور آن دو اجراء می شد زیرا حّد در حضور کسی که شکایت کرده است اجراء می شود.
6- دو حّد را یک مرتبه اجراء کرده است در صورتیکه کسی که بر او دو حّد واجب باشد باید اثر حّد اولی از بین برود پس حّد دوم بر او اجراء شود.
صبر و بردباری امام ابوحنیفه رحمة الله علیه
صبر و بردباری امام ابوحنیفه به حّدی بود که ضرب المثل قوم شده بود. امام ذهبی از عبدالرزاق روایت می کند که: هیچکس بردبارتر از ابوحنیفه ندیده ام، در مسجد خیف در منی نزد او نشسته بودیم شخصی از او سوالی کرد جواب او را داد آن مرد گفت: حسن بصری رأی دیگری دارد. ابوحنیفه گفتند: حسن بصری اشتباه کرده است. آن شخص در حالیکه چهره اش برافروخته شده بود گفت: ای... ! می گوئی حسن بصری اشتباه کرده است؟ مردم خواستند او را بزنند. امام امانع از حركت و خشم اطرافيان مي شود و فرمايد: می گویم حسن بصری اشتباه کرده است و عبدالله بن مسعود درست می گوید.
همچنین از یزید بن کُمَیت روایت است که: شخصی را دیدم که به امام ناسزا می گفت و خطاب به ايشان مي گفت: ای کافر، ای زندیق! ولي امام در جواب او گفتند: خداوند ترا ببخشد، خداوند بر عکس آنچه تو در باره من می گوئی در مورد من می داند.
این تنها شمه اي از صبر و بردباری امام رحمة الله علیه می باشد و بقول مشهور: مشت نمونه خروار است.
گهرهایی از سخنان وحکمت های امام ابوحنیفه رحمة الله علیه
اگر فقهاء و علماء در این دنیا و در آخرت اولیاء نباشند پس خداوند ولیّ ندارد.
کسی که در مورد چیزی از علم سخن می گوید و گمان می کند که خداوند از او سوال نمی کند که بر چه اساسی در دین خدا فتوی داده ای، پس جان و دینش برای او بی ارزش شده است.
کسی که علم را به خاطر دنیا فرا می گیرد از برکت علم محروم می شود و ديگران از آن بهره مند نمی شوند. و کسی که علم را به خاطر دین و خدا فرا می گیرد در علمش برکت داده می شود و در قلبش جای می گیرد و افراد زیادی از آن استفاده خواهند کرد.
"کسی که می خواهد از عذاب آخرت نجات یابد، نبايد از سختی های دنیا بترسد.
سخنان علماء درباره ی امام ابوحنیفه رحمة الله علیه
امام مالک رحمة الله علیه در باره ايشان می گوید:
ايشان کسی بود که می توانست با دلیل و حجت به تو ثابت کند که این ستون سنگی از طلا ساخته شده است.
امام شافعی رحمة الله علیه می گوید:
مردم در فقه محتاج و وابسته به ابوحنیفه می باشند.
قاضي امام ابویوسف رحمة الله علیه می گوید:
مردم می گفتند: خداوند ابوحنیفه را با فقه و علم و سخاوت و بخشش و اخلاق قرآنی زینت داده است.
ابن عبدالبر می گویند: ابوداود سجستانی گفته: ابوحنیفه امام بود و مالک هم امام بود و شافعی هم امام بود.(4)
امام احمد رضی الله عنه امام ابوحنیفه را به خوبی یاد می کرد و از خداوند برای او طلب رحمت می کرد و در دوران زندان زير شكنجه دژخيمان ظالم گریه می کرد و با یاد آوردي شكنجهاي امام ابوحنیفه به خاطر قبول نکردن منصب قضاوت، خود را تسلّی و آرامش می داد.
وفات امام ابو حنیفه رحمه الله عليه
نکته جالب توجه این که امام ابوحنیفه با حاکمان وقت که خلفای عباسی بودند، هیچ وقت سازش نکرد. و از نهضت‏های اصلاح‏طلبی حمایت می‏کرد. ايشان از قيام زیدبن علی حمايت کرد و همچنان از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی از پیشوایان زیدیه در شهر بصره حمایت نمود.امام ابوحنیفه در عهد خلافت منصور از کوفه به بغداد فراخوانده شد تا عهده‏دار منصب قاضی‏القضات آنجا شود ولی ايشان از قبول اين منصب خود داري كرد و نپذیرفت و مقاومت نمود. تا اينكه سرانجام توسط خلیفه وقت زندانی، و در سال 150 هجری قمری در همان زنداندر زير شكنجه دژخيمنن به شهادت رسيددرگذشت. اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه نقل مي كند كه: همراه پدرم از زباله دان محله ای رد می شدیم ، که پدرم گریه کرد ، علت گریه را از ايشان پرسیدم. گفت فرزندم: در این مکان ابن ابی هبیره به مدت 10 روز هر روز 10 ضربه شلاق به پدرم ابوحنیفه مي زد تا شاید که منصب قاضي القضات را قبول کند ولي پدرم از قبول اين منصب خودداری می کرد.
رحمت خداوندی بر این امام بزرگوار باد و خداوند ايشان را بخاطر زحمات فراواني که برای اسلام و مسلمین متحمل شده جزای خیر بدهد. آمين.

Nov 7, 2007

اتحاد ملي و انسجام اسلامي از شعار تا عمل

نويسنده: مولانا مفتي محمدقاسم بنی کمال (قاسمی(
به پيشنهاد رهبر معظم انقلاب، سال جاري هجري شمسي در ايران اسلامي، سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نام گرفته است. قطعاً انگيزه‌هاي خاص و اهداف بلندي از اين نام‌گذاري مدنظر بوده است.
بدون ترديد اين عنوان، معاني و مفاهيم ويژه‌اي را در اذهان مردم ايران اعم از مذاهب، قوميت‌ها و طيف‌هاي مختلف سياسي، و مردم كشورهاي اسلامي، خصوصاً عالمان و آگاهان تداعي ‌نموده و انتظارات مطلوب و مناسبي را باعث شده است.
مسلماً كسي منكر ضرورت اتحاد و انسجام در بين كوچكترين مجموعه‌ها، در سطح ملي و كل جهان اسلام نيست، بلكه آرزوي قلبي و آرمان هر ايراني و مسلماني تحقق اتحاد ملي و انسجام اسلامي و پذيرش بايدها و نبايدهاي آن است.
خداوند متعال در آخرين كتابش مؤكد فرموده است: «يا أيها الذين آمنوا اتقوالله حق تقاته و لاتموتن إلا و أنتم مسلمون. و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرقوا»؛ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، بترسيد از خدا چنانكه حق ترسيدن از اوست، و نميريد مگر آنكه مسلمان باشيد. و همگي به ريسمان (ناگسستني دين) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.
علامه مفتي محمدشفيع عثماني، صاحب تفسير گرانسنگ معارف‌القرآن، در تفسير آية فوق نكتة جالبي را متذكر شده است: «تقوا و اتحاد دو اصل مهمي هستند كه نيروي جمعي مسلمانان در گرو آنها مي‌باشد».
براستي كه تقوا و ترس از الله به تلاشهاي اتحاد روح مي‌بخشد و اگر ترس از الله نباشد، سخن از اتحاد اغلب جنبة‌ تعارف و تشريفات پيدا مي‌كند و كم نتيجه مي‌گردد و گاهي اثرات آن از محدودة سالن‌هاي سخنراني و كنفرانس فراتر نمي‌رود.
تاريخ گواه است كه همواره بدخواهان كوشيده‌اند اين دو اصل را، كه رمز قوت و نيرومندي ملت‌هاي مسلمان و جهان اسلام در آن است، در زندگي مسلمانان كم‌رنگ و عملاً بي‌اهميت جلوه دهند تا به راحتي بتوانند آنها را آماج حملات بي‌امان و پيدا و پنهان خويش قرار دهند.
دين اسلام با توجه به جهان‌شمول بودنش، هيچ‌گونه مرز جغرافيايي براي پيروان خود نمي‌شناسد، اما پيروانش در 60 كشور كوچك و بزرگ پراكنده شده‌اند؛ و تراژدي اينجاست كه بسياري از دولتمردان كشورهاي اسلامي به جاي تقويت همبستگي ملي و تكيه بر الله و به كشورها و ملتهاي مسلمان، با اقتدارگرايي و حاكم كردن استبداد و خفقان، در پي وابستگي هر چه بيشتر به قدرتهاي سلطه‌طلب و جنايتكار هستند، و بر اثر اختلاف و نفرت از يكديگر، تيشه به ريشة هم مي‌زنند؛ و حال‌‌شان مصداق اين شعر اقبال است: امتي بودي امم گرديده‌اي/ بزم خود را خود ز هم پاشيده‌اي/ من شنيدستم ز نبّاض حيات/ اختلاف تست مقراض حيات.
اينجاست كه امروز بايد انديشمندان جهان اسلام، سازمانهاي بين‌المللي اسلامي و رهبران و دولتمردان كشورهاي اسلامي، با در نظر داشتن تقوا و ترس از الله، از سر نو انديشه و تدبير نمايند، و پس از سال‌ها گفت‌وگو و برگزاري كنفرانس‌ها و اجلاس‌هاي رسمي، در راستاي مصداق بخشيدن به شعارها و مفاهيم اتحاد و انسجام، سعي نوين و همه‌جانبه‌اي مبذول دارند.
يقيناً با درك چنين ضرورتي امسال سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نام گرفته است. اما بديهي است كه تنها نامگذاري يكسال به اين عنوان كافي نيست، آن هم در كشوري كه همواره شعارهاي وحدت در آن تكرار شده و شكل عادي به خود گرفته است، و شايد بسياري به چنين شعارهاي كم ‌اعتماد شده‌اند. پس لزوماً بايد شيوه‌اي اتخاذ گردد تا اقشار مختلف ملت ايران اعم از قوميت‌ها، مذاهب، اقليت‌ها و طيف‌هاي مختلف فكري و سياسي و نيز مردم كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان، احساس و اذعان نمايند كه اكنون قدم‌هاي جدي‌تري از سوي حاكميت نظام جمهوري اسلامي ايران به سوي اتحاد و انسجام عملي برداشته خواهد شد. آنگاه است كه تصوير نظام جمهوري اسلامي ايران، در نظر همگان، تماماً تصوير يك نظام مردم‌سالار اسلامي وحدت‌گرا خواهد بود نه چيزي غير از اين.
نخستين گام در اين خصوص، برداشتن موانع اتحاد و انسجام و از بين بردن موجبات نفرت و تفرقه است. زيرا بسا ديده شده كه وجود يك مانع حاصل تلاش‌هاي چندين ساله را برباد و تباه كرده است و به جاي نزديكي فاصله‌ها را بيشتر نموده است. گذشته بر نمي‌گردد، اما به راحتي مي‌شود از تكرار سخنان و عملكردهاي نامطلوب جلوگيري به عمل آورد، و مسلماً چنين اقداماتي مقتضي اخلاص و شهامت ويژه‌اي است.
بر شمردن كلية موانع اتحاد و انسجام امت اسلامي از حوصله اين نوشتار خارج است، اما دو مانع چنان‌‌اند كه در صورت ناديده گرفتن آنها هر تلاش و سخني بي‌اثر خواهند ماند.
مانع اول، در حوزة انسجام اسلامي، اهانت و عدم احترام به مقدسات و شخصيت‌هاي مورد احترام طرفين است. چه اين اهانت به اصحاب پيامبر باشد و چه به شخصيت‌هاي مورد احترام شيعه باشد.
در اينجا ذكر مطلبي از انديشمند معاصر علامه سيد ابوالحسن ندوي مناسب به نظر مي‌رسد. ايشان در كتاب «إسمعي يا ايران [بشنو اي ايران]» كه حاوي گزارش سفر ايشان به ايران و ارائة راهكارهايي براي اتحاد و انسجام فرق اسلامي است، خطاب به دولتمردان و علماي برجستة شيعة ايران مي‌گويد: «اگر از صميم قلب مي‌‌خواهند تمام گروههاي مختلف مسلمانان به يكديگر نزديك شوند، لازم است رويه و طرز تفكرشان را نسبت به اصحاب رسول و ازواج آن‌حضرت صلي‌الله عليه وسلم تغيير دهند، زيرا تا زماني كه به شخصيتهاي محترم گروهها به ديده احترام نگاه نشود، هيچ كدام از تلاشهايي كه براي وحدت و يكپارچگي امت اسلامي انجام مي‌شود، موفق نخواهد شد. نمي‌دانم چگونه مي‌توان تصور كرد كه دو نفر براي اهداف واحدي از روي محبت و صميميت دور هم جمع شوند اما يكي از آن دو، شخصيتهاي محبوب و محترم طرف ديگر را مورد لعن قرار دهد، در مورد آنها كلمات ناشايست و زشت به كار برد و بهتان‌هاي بي‌اساس و دروغ به آنها نسبت دهد و تازه اين نحوه رفتار خود را موجب تقرب به خدا بداند!؟ با توجه به تجاربي كه از گذشتگان رسيده مي‌توان حدس زد كه فردي كه اين چنين تهمت‌هايي را در مورد شخصيت‌هاي مورد احترام خويش بشنود، آن هم شخصيت‌هايي كه آنها را اسطورة‌ تقوا و دين و شاگرد و جانثار حضرت رسول صلي‌الله عليه وسلم مي‌داند و معتقد است كه آنها عمر خود را براي جهاد و مبارزه و ابلاغ دين صرف نموداند و تا پاي شهادت پيش رفتند تا توانستند خدماتي گرانقدر و فراموش نشدني در زمينة دعوت و نجات بشريت از جور ظالمان از خود به جاي گذارند، چنان مضطرب و ناراحت ‌شود كه شعله‌اي سراسر وجودش را فرا ‌گيرد».
همچنين آنچه كه گروههاي تندروي سني و شيعه در عراق به آن دامن مي‌زنند؛ به مساجد و اماكن مورد احترام يكديگر تعرض مي‌كنند و به جاي تقويت مقاومت در مقابل اشغالگران، به قتل و كشتار مردم بي‌گناه و نخبگان يكديگر اقدام مي‌كنند، از اين قبيل است.
لاجرم وجود چنين مانعي، تحقق انسجام اسلامي بين سني و شيعه را با مشكل جدي مواجه كرده است. لذا علماي اسلامي اعم از شيعه و سني بايد با شهامت، شجاعت و دورانديشي اين مانع را از ميان بردارند و از هيچ كوششي در اين خصوص دريغ نكنند.
اما مانع دوم، در حوزة اتحاد ملي، همانا اعمال تبعيض و بسترسازي نكردن براي مشاركت اقليت‌هاي مذهبي و قومي و حتي سياسي در مديريت سياسي و كلان كشور است. اعمال تبعيض و معطل گذاشتن پتانسيل‌ و توانمندي اقليت‌ها، معضلي است كه تا در سطح كلان چاره‌اي براي آن انديشيده نشود مصاديق اتحاد و انسجام همچنان ناتمام مي‌ماند و ضربه‌هاي جبران‌ناپذيري به دولت و ملت وارد مي‌گردد. و مديريت سياسي و كلان كشور از توانمندي انسان‌هاي نخبه، لايق و خيرخواه صرفاً به دليل اينكه از اقليت‌ها‌ هستند محروم مي‌شود. از طرف ديگر بعضاً افرادي ناتوان و تنگ‌نظر صرفاً به دليل اينكه منسوب به طيف اكثريت هستند بر سرنوشت مردم حاكم مي‌گردند. قطعاً چنين مقطعي از تاريخ ملت ما در نظر آيندگان جلوة مناسبي نخواهد داشت.
به هر حال اكنون همگان منتظراند تا با رفع موانع، شاهد تحقق و عينيت يافتن مصاديق اتحاد ملي و انسجام اسلامي در كشور عزيزمان ايران باشند و ببينند كه شعارها صورت عملي به خود گرفته است. ان‌‌شاءالله كه چنين خواهد شد.