Mar 26, 2008

بدعت


مولانا غلام حیدر فاروقی امام جمعه اهل سنت بیرجند

عن عائشه ام المومنین رضی الله عنه قالت رسول الله ص (من احدث فی امرنا ما لیس منه فهو رد) و در روایتی دیگر پیامبر می فرمایند

(من احدث فی دیننا ما لیس منه فهو رد) هر کس که در دین اسلام نوآوری کند که در دین نبوده مردود است.
در جایی دیگر می فرمایند: (انما الاعمال بالنیات و انما لکل امر ما نوی) اعمال انسان بستگی به نیت انسان دارد.
برای قبولی عبادات دو شرط باید وجود داشته باشد.
اول: عملی که انجام می دهد عمل مشروعی باشد و نیت او هم برای خدا باشد، یعنی اخلاص داشته باشد چون اخلاص پر و بال عمل است، نیت میزان سنجش باطنی اعمال است.
دوم: مطابق با دستورات خدا و پیامبر اکرم(ص) باشد.
فضیل بن عیاض (رض ) در تفسیر آیه (لیبلوکم ایکم احسن عملأ) (خدا شما را آزمایش می کند که چه کسی از شما عملش شایسته تر و نیکو تر است) می گوید: عمل شایسته و نیکو عملی است که هر دو شرط در آن باشد هم نیت و خشنودی خدا و هم مطابق دستورات شریعت اسلام باشد. عبد الله بن مسعود می فرماید (لا ینفع قول الا بالعمل و ینفع قول و لا عمل الا بنیة و لا ینفع قول و لا عمل و لا نیة الا بموافقةالسنة) هیچ سخنی سودی ندارد مگر اینکه توام با عمل باشد و فرمودند: هیچ عملی سودی ندارد مگر اینکه توام با نیت باشد، که برای ه چه این کار را انجام داده است. و فرمودند: هیچ سخنی و عملی و نیتی ارزش ندارد مگر اینکه موافق با سنت رسول خدا باشد. یعنی اینکه رسول خدا در رابطه با آن عملی که انسان انجام می دهد دستور داده باشند یا اینکه آن کار را خود پیامبر یا اصحاب و یاران رسول خدا در حضور پیامبر انجام داده باشند که پیامبر شاهد آن کار بوده باشند یا درباره آن کار اطلاع پیدا کرده باشند و ایشان در برابر این کار سکوت کرده باشند که سکوت ایشان نشانه رضایت است. پس عملی که در آن اخلاص نباشد یا شرط دوم در آن نباشد هیچ ارزشی ندارد.
به طور مثال انسانی ثروتی از راه سود و ربا یا ازراه حرام بدست آورده، با آن مسجدی می سازد و نیتش رضایت خداست، خداوند متعال این عمل او را نمی پذیرد. درست است که نیت او برای خدا است، اما پولی که به وسیله آن مسجد را ساخته، حرام است! پیامبر می فرمایند: ( ان الله طیب و لا یقبل الا طیباً ) خداوند پاک است و جز پاکی را هم نمی پذیرد.
لذا اگر انسان عملی را انجام دهد، حتی عمل صالح، اما پول او حرام باشد خدا آن عمل صالح او را نمی پذیرد. چون هم پول باید حلال باشد و هم نیت شخص باید برای خدا باشد. به همین خاطر خداوند می فرماید: (و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا ) هر آنچه که پیامبر برای شما آورده آن را بپذیرید و از هر آنچه که شما را باز داشته است آن را ترک و رها کنید؛ چون دستور پیامبر دستور خداست. و در جایی دیگر می فرمایند: (ما ترکت شیئا مما امرکم الله به الا و قد امرتکم به و لا ترکت شیئا مما نهاکم الله عنه الا و قد نهیتکم عنه) هر آنچه که خدا به شما دستور داده است که انجام بدهید من هم همان دستور را به شما داده ام و از هر آنچه که خدا شما را منع کرده، من هم شما را از آن باز می دارم و منع می کنم و در حدیثی دیگر می فرمایند (لا یومن احدکم حتی یکون هواه تبعا ًلما جئت به) ایمان هیچ یک از شما مسلمانان کامل نمی شود مگر تا زمانی که شما تابع دستوراتی باشید که من آورده ام تا زمانی که تمام تمایلات شما و کارهای شما مطابق دستوراتی که من آورده ام باشد. آن وقت ایمان شما کامل می شود.
در زمان هارن الرشید، یک شخص نیکوکاری مسجدی ساخت، وقتی مسجد تمام شد ودر شرف افتتاح بود بهلول که فردی بسیار شوخ مزاجی بود آمد و از این شخص سوال کرد این مسجد را برای چه ساخته اید؟ گفت: مسجد را برای رضای خدا ساخته ام! که مردم در آن خدا را عبادت کنند؛ و به من هم اجر و پاداشی برسد. بهلول که می خواست این شخص را آزمایش کند که آیا راست می گوید یا نه! که مسجد را فقط برای رضای خدا ساخته است یا هدف دیگری داشته است! فردای آن روز که می خواستند مسجد را افتتاح کنند، بهلول شبانه پارچه ای به این مظمون نوشت که این مسجد را بهلول ساخته است و آنرا بالای سردر مسجد نصب کرد.
صبح که مردم بیدار شدند و آن پارچه را دیدند به جای اینکه بروند و به آن شخص تبریک بگویند به خانه بهلول رفتند و از او تشکر کردند و گفتند: احسن که چه کار و عمل خوبی انجام داده ای! خبر به آن شخص خیر رسید. شروع کرد به بد و بیرا گفتن و دشنام دادن به بهلول که تو تمام زحمت و مال و ثروت مرا ضایع کردی!؛ تو کاری کردی که ساختن مسجد به نام تو تمام شده است. بهلول برای او پیام فرستاد و گفت: درست است که تو مسجد ساخته ای (اما نیت تو خالص نبوده است چون اگر نیت تو فقط رضایت خدا می بود برای تو فرقی نمی کرد که به اسم چه کسی تمام شود) و خدا فقط عمل شایسته را ازپرهیزگاران می پذیرد کسی که اخلاص داشته باشد به همین خاطر خداوند متعال می فرماید: ( فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعبادة ربه احداً) هر کسی که آرزوی ملاقات پروردگارش را دارد، باید عمل صالح انجام دهد. یعنی عملی که هر دو شرط در آن باشد و در این عبادتی که انجام داده است برای پروردگارش شریک نسازد. یعنی اگر کسی عبادتی انجام می دهد و منظورش رضایت مخلوق خدا است یا هدف او شهرت و هدف های دنیوی است او برای خدا شریک آورده، چون پیامبر فرمودند: (ان اخوف ما اخافا علیکم الشرک الاصغر، قالوا و ما شرک الاصغر یا رسول الله! قال الریاء) آن چه که من از همه بیشتر برای شما می ترسم شرک کوچک است.
دو نوع شرک داریم اول: شرک اکبر، که همان بت پرستی است.
دوم: شرک اصغر، پیامبر فرمودند: آن چه که من از همه بیشتر برای شما می ترسم! این است که شما مرتکب شرک اصغر شوید. سوال شد یا رسول الله! شرک اصغر چیست؟ فرمودند: ریا؛ عبادتی که شما باید برای خدا انجام دهید برای غیر خدا انجام می دهید، به همین خاطر اسلام هیچ وقت به مسلمانان اجازه نمی دهد که در دین چیزی را کم یا زیاد کنند، چون دین اسلام در زمان حیات پیامبر کامل شده است؛ خداوند می فرماید: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا ) امروز من دین را برای شما کامل کردم، آن احکامی که برای سعادت دنیا و آخرت شما لازم بود بر شما نازل کردم و نعمت عزت و پیروزی و شوکتی که مقدر کرده بودم به شما دادم و دین اسلام را به عنوان آیین پسندیده برای شما برگزیدم.
وقتی که دین کامل شده است هیچکس نمی تواند در دین چیزی کم یا زیاد کند! و لو اینکه با عقلش موافق باشد. و چیزی را در دین افزودن بدعت است.
مثلأ روزه بزرگترین عبادت است. حالا اگر عقل انسان بگوید: این عبادت را هر زمانی که انسان بگیرد، نباید مانعی داشته باشد؟ در حالی که شریعت اسلام در سال پنج روز، روزه گرفتن را حرام کرده که اگر کسی این پنج روز را روزه گرفت نه تنها به او ثوابی نمی رسید، بلکه مرتکب گناه هم شده است. که این پنج روز عبارتند: عید فطر، عید قربان و سه روز بعد از عید قربان که به نام ایام التشریق معروفند.
یا در اذان، مشروع است که چهار مرتبه می گوییم: الله اکبر. اگر کسی بجای چهار مرتبه پنج مرتبه یا بیشتربگوید: مرتکب گناه شده است. چون مطابق شرع اسلام عمل نکرده است. به همین خاطر پیامبر فرمودند: (قد ترکتم علی المحجة البیضاء لیلها کتهارها لا یزیغ عنها الا هالک)فرمودند: من شما را گذاشتم بر یک راه روشن، و این راه روشن شب و روز آن یکی است. و هیچ انسانی از این راه منحرف نمی شود، مگر اینکه هلاک بشود! و باز در حدیث دیگر در حجة الوداع با صراحت فرمودند: این راه روشنی است که اگر شما به آن تمسک جویید، هرگز دچار گناه و لغزش نمی شوید و در جایی دیگر فرمودند: (یا ایها الناس انی قد ترکت فیکم ما ان تمسکتم به فلن تضلوا ابداً، کتاب الله و سنتی) ای مردم من دو چیز را در بین شما گذاشتم و شما راترک کردم که بعد از من به آن تمسک جویید و چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد. یکی کتاب خدا قرآن است و دوم سنت من یعنی راه و روش من.
احکام شریعت واضح و روشن است هم در کتاب خدا و هم در سنت رسول الله! لذا پا را فراتراز آن گذاشتن بدعت است .
ادیان سابق که تحریف شدند به علت بدعتهایی بود که افراد به مرور زمان چیزهایی که مطابق میلشان نبود از دین خارج و چیزهایی که مورد ذوق و میلشان بود در در دین وارد کردند و در دینشان چیزهایی را کم و زیاد کردند. حتی عبادتها را جا به جا کردند! نمازها را کم و زیاد کردند. یهودها و نصرانیها کسانی بودند که روزها را جا به جا کردند وقتی روزها گرم می شد و باید روزه می گرفتند این روزها را موکول می کردند به روزهای سرد. با این بدعات و نوآوریهایی در دین آن دین را تحریف کردند. تا جایی که نه اثری از تورات باقی ماند و نه از انجیل و نه از کتابهای دیگر!
اما اسلام این اجازه رابه مسلمانان نمی دهد که در دین چیزی را کم یا زیاد کنند. عدی بن حاتم شخصی نصرانی بود که مسلمان شده بود. روزی قرآن تلاوت می کرد وقتی به این آیه رسید (اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابأ من دون الله) آنها علما و پیشوایانشان را معبودهایی به جای خدا گرفتند! از پیامبر خدا (ص) سوال کرد که یا رسول الله! ما علمای خود را به عنوان خدا عبادت نمی کردیم یا آنها را به عنوان خدا تلقی نمی کردیم در حالی که خدا می فرماید: اهل کتاب یهود و نصارا علماء و پیشوایانشان را به عنوان معبود و خدا برگزیدند و از آنها اطاعت می کردند؟! پیامبر فرمودند: آیا علمای شما حلالها را حرام و حرام ها را حلال نمی کردند؟ گفت: بله یا رسول الله! پیامبر فرمودند: آیا شما از دستورات علمای خود اطاعت نمی کردید؟ گفت: چرا یا رسول الله! پیامبر فرمودند: همین پیروی و عطاعت از آنها عبادت کردن از آنها است. چون حق تشریع فقط از آن خدا است و فقط خداوند حق که دین را تشریع کند و کسی دیگر چنین حقی را ندارد و کسی دیگر نمی تواند حلالی را حرام و حرامی را حلال کند. وقتی که کسی دیگر بغیر از خداوند چنین کاری را انجام می دهد یعنی نعوذ بالله برای خودش حق تشریع که همان کار خدا است قایل شده است.
یعنی مخلوقی آمده همان کاری را انجام می دهد که مخصوص خداست. و فرمودند: این عبادت کردند از آنها است.
به همین خاطر پیامبر خدا در بسیاری از روایت ها از غلو در دین ممانعت کردند وفرمودند: (ایاکم و الغلو فانما هلک من کان قبلکم الغلو) از غلو در دین بپرهیزید چون کسانی که قبل از شما بودند به خاطر غلو در دین هلاک شدند و در روایتی دیگر می فرمایند: (هلک المتنطعون هلک المتنطعون هلک المتنطعون ثلاث مرات) پیامبر اکرم (ص) سه مرتبه فرمودند هلاک شدند انسانهایی که در رفتار و کردارشان غلو می کنند آنهایی که غلو و سختگیری می کنند و چیزیهایی را در دین کم و زیاد می کنند.
پیامبر اکرم(ص) هر جایی که مشاهده می فرمودند: کسی از یارانشان غلو می کند فوراً جلویش را می گرفتند که سنتی برای آیندگان قرار نگیرد.
در زمان رسول خدا (ص) سه نفر بودند که تصمیم گرفتند به خانه های ازواج مطهرات بروند و از آنها در مورد عبادتهای پیامبر (ص) سوالاتی بکنند.
از ازواج پیامبراکرم (ص) سوال کردند که پیامبر (ص) شبها چکار می کنند و روزها را چگونه سپری می نمایند؟ جوابشان را دریافتند که پیامبر (ص) قسمتی از شبها را در عبادت وقسمتی را استراحت می کنند و بعضی از روزها را روزه نفلی می گیردند و بعضی از روزها را روزه نمی گیرند و به حق و حقوق همسرانشان هم می رسند.
این سه نفر با هم فکر کردند و گفتند: پیامبر کجا و ما کجا! پیامبر شخصی است که خداوند گناهان گذشته و آینده ایشان را بخشیده است. لذا اگر ما می خواهیم سعادتمند بشویم باید عمل ما از پیامبر بیشتر باشد.
یکی: قسم یاد کرد که تا زمانی که زنده است تمام شبها را تا صبح عباد ت کند. دومی: سوگند خورد که تا زمانی که زنده است تمام روزها را روزه بگیرد. سومی: قسم خورد که هرگز ازدواج نکند تا وقت بیشتری برای عبادت داشته باشد. خبر این افراد به پیامبراکرم(ص) می رسد. پیامبر آنها را احضار می کنند و از آنها سوال می کنند که آیا شما چنین تصمیمی گرفته اید؟ می گویند: بله یا رسول الله!
پیامبر اکرم(ص) در جواب این سه نفرمی فرمایند: ( و الله انی اخشاکم لله و اتقاکم له و لکنی اصوم و افطر و اصلی و ارقد و اتزوج النساء فمن رغب عن سنتی فلیس منی) بخدا سوگند که من خیلی بیشتر از شما از خدا می ترسم و از شما خیلی با تقواتر و پرهیزگارترم، اما عمل من این است که بعضی از روزها را روزه می گیرم و بعضی از روزها را می خورم و قسمتی از شب را عبادت و قسمتی از شب را استراحت می کنم. چون بدنم هم بر من حقی دارد و به حق و حقوق همسرانم هم می رسم چون آنها هم حقی دارند و بعد فرمودند: این راه و روش من است و هر کسی که ذره ای از راه و روش من قدم فراتر گذارد از امتانم نیست.
عمل پیامبر برای ما ملاک است هر کس در دین کوچکترین نوآوری به وجود آورد مرتکب بدعت شده است که پیامبر فرمودند: ( ان الله لا یقبل عمل صاحب بدعة حتی یدع بدعته) خداوند متعال اعمال انسان بدعت گذار را نمی پذیرد تا زمانی که بدعتش را ترک کند.
عرباض بن ساریة می گوید: (فقال وعظنا رسول الله موعظة و جلت منها القلوب و ذرفت منها العیون فقلنا یا رسول الله کانها موعظة مودع فاوصنا فقال اوصیکم بتقوی الله و السمع و الطاعة و ان کان عبداً حبشیاً و انه من یعشی منکم بعدی فسیری اختلافاً کثیراً فعلیکم بسنتی الخلفاء الراشدین المهدیین تمسکوا بها و عضوا علیها بالنواجذ و ایاکم و محدثات الامور فان کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار) پیامبر (ص)روزی سخنرانی فرمودند: آنچنان صحابه متأثر شده و دلها نرم شده بود که اشکها از چشم ها جاری شد، ایشان می گوید: عرض کردم یا رسول الله این وعظ و سخنرانی شما بوی وداع را می دهد که شما می خواهید از بین ما بروید! پس ما را سفارشی و وصیتی بکنید که ما بعد از شما چکار کنیم؟ پیامبر(ص) فرمودند: شما را سفارش می کنم به تقوا و ترس از خدا و اطاعت کردن و شنیدن سخنان حاکمی که از شما باشد اگر چه بنده و برده حبشی باشد. بعد فرمودند: اگر من رفتم شما به این وصیت ها و سفارشهای من عمل کنید بعد از من کسانی خواهند آمد و اختلافاتی را مشاهده خواهند کرد مذهب های زیادی را خواهند دید. هر کسی راه و روشی را انتخاب کرده و خود را بر حق می داند و دیگری را بر باطل و برای اینکه انسانها حق را بدانند و بفهمند و و به آن تمسک جویند راه و روش من را پیشه خود کنید و فرمودند: که خلفای بعد از من که راه و روش من را ادامه می دهند که آنها حضرت ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان ذی النورین و علی مرتضی (رض ) هستند. راه و روش اینها همانند راه و روش پیامبر است چون پیامبر دستور دادند شما پیرو راه ایشان باشید و هر عملی که آنها انجام دادند شما هم انجام دهید و از هر عملی که آنها اجتناب و دوری کردند شما هم دوری کنید. و بعد فرمودند: از نوآوری ها و بدعت ها دوری کنید چون هر بدعت و نوآوری در دین گمراهی است و هر گمراهی سر انجامش آتش جهنم است و فرمودند: برای نجات خود به سنت من و راه و روش من و راه و روشهای خلفای بعد از من تمسک جویید
ملاک قبولی اعمال انسان بستگی به دو شرط دارد یکی: اینکه انسان عبادتی که انجام می دهد هدف او رضایت و خشنودی خدا باشد، در آن ریا و تظاهر نباشد.
دوم: عملی که انجام می دهد مطابق با شریعت اسلام باشد یعنی مطابق دستورات خدا و پیامبر خدا باشد.
اگر عملی که انسان انجام می دهد خارج از این دو شرط باشد، یا یکی از این دو شرط در آن نباشد مردود است و ارزشی ندارد.
پیامبراکرم(ص) می فرمایند: در روز قیامت سه نفر قبل از همه در دادگاه عدل الهی محاکمه می شوند.
اول شهیدی می آورند به قول خودش که در راه خدا شهید شده است، خدا به او می گوید: این همه نعمت های مادی و معنوی که من در دنیا به تو دادم چه عملی انجام دادی؟ می گوید: پروردگارا من عزیزترین هستی خودم را یعنی جان خود را در راه تو فدا کردم با دشمن تو جنگیدم و شهید شدم. خدا می گوید: تو دروغ می گویی چون خدا از آن چه که در دلها نهفته است، می داند. خدا به او می گوید: تو به جبهه رفتی بخاطر اینکه مردم بگویند: چه آدم شجاعی است و مردم هم بعد از مرگ تو تعریفهای زیادی از تو کردند. تو مزدت را در دنیا گرفته ای! تو در نزد ما اجر و پاداشی نداری و خدا دستور می دهد که او را ببرید به جهنم .
دوم: قاری قرآن را می آورند و خدا همان سوالات را از او می پرسد. او می گوید: خدایا من شبانه روز قرآن می خواندم و مردم را به اسلام دعوت می کردم و سخنرانی می کردم، خدا می گوید: تو هم به خاطر اینکه مردم بگویند که عجب عالم خوبی است و چه صدای زیبایی دارد، قرآن می خواندی و سخنرانی می کردی آنچه را که خواسته بودی در دنیا گرفته ای! تو هم امروز نزد ما هیچ پاداشی نداری و مزدت را در دنیا گرفته ای.
نفر سوم: را می آورند و خدا می گوید: که من از این همه ثروتی که به تو دادم برای من چه کار کردی؟ می گوید: من با آنها مسجد ساختم به حوزه های علمیه کمک کردم به طلاب و مساکین کمک کردم. خدا می گوید: تو هم دروغ می گویی! تو هم این همه کار را کردی که مردم بگویند: چه آدم خیری است. تو هم در دنیا مزدت را گرفته ای! حالا نزد ما هیچ مزدی نداری.
پس ببینیم که عمل صالح، عملی است که هر دو شرط در آن باشد یکی از هفت نفری که در روز قیامت در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرد و از گرمای طاقت فرسای میدان محشر در امان می ماند. انسانی است که آن چنان مخفیانه صدقه می دهد که دست چپش خبر دار نمی شود. اما این طور نیست که صدقه دادن علنی گناه دارد. خیر! حدیثی از پیامبر است که صدقه دادن بستگی به نیت دارد، اگر کسی نیت او این است که دیگران را به عمل خیر تشویق کند او هم این کار را انجام دهد همان ثوابی که او می برد. دیگری هم می برد پس بستگی به نیت دارد تمام حرکات و گفتار انسان برای خدا باشد.
از پیامبرخدا(ص) سوال شد. ایمان چیست؟ فرمودند: اخلاص، ایمان در اخلاص خلاصه می شود، هر عملی که انسان برای خدا انجام دهد. خدا از او می پذیرد و اگر عمل او برای اهداف دنیوی باشد خدا از او نمی پذیرد.

Mar 15, 2008

علل انحطاط مسلمین


مولانا غلام حیدر فاروقی امام جمعه اهل سنت بیرجند

شبی بگریستم پیش خدا زار

مسلمانان چرا خوارند و زارند

ندا آمد نمی دانی که این قوم

دلی دارند و محبوبی ندارند

موضوع این هفته در رابطه با اسباب سقوط و انحطاط مسلمانان است، با توجه به اینکه خداوند به مسلمانان وعده می دهد (و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین ) سست نشوید و اندوهگین نباشید چرا که شما برترید و پیروز و سربلندید به شرطی که مومن باشید.

خداوند متعال شرط عزت و شرف و سربلندی و قدرت و پیروزی بر کفر را ایمان به خدا بیان می کند، و می گوید: اگر مسلمانان ایمان داشته باشند این وعده خدا تحقق پیدا خواهد کرد.

همان طور که در صدر اسلام ایمان و تقوایی که اصحاب رسول خدا (رض) داشتند، این وعده خدا تحقق پیدا کرد، با وجود اینکه تعداد مسلمانان اندک بود، با نداشتن ساز و برگ جنگی توانستند در مدت کوتاهی دو ابرقدرت آن زمان را برای همیشه از صفحه تاریخ محو و نابود سازند، و قدرتی را برای مسلمانان به وجود آورند که در آن زمان در همه جا ها حرف اول را می زد. و وعده خدا تحقق پیدا کرد و هر زمانی هم که این شرط ایمانی در جوامع اسلامی بوجود بیاید، وعده خدا هم تحقق پیدا می کند.

اما متاسفانه از صدر اسلام تا به حال دشمنان اسلام برای تضعیف مسلمانان و خصوصا از بین بردن اسلام و مسلمانان نقشه های بسیاری داشته و دارند، که اسلام را با فکر و اندیشه باطلشان محو کنند و یا قدرت مسلمانان را از آنان بگیرند که در این رابطه پیروز هم شده اند.

یکی از علت هایی که مسلمانان امروزه دچار ضعف و ناتوانی شده و توان دفاع از کیان خود را از دست داده اند، فاصله گرفتن ایشان از قرآن کریم است! این از نقشه های دشمنان بوده که بتوانند مسلمانان را از این کتاب شفا بخش و قانون مدار، دور کنند و با دور کردن مسلمانان به اهداف پلیدشان در سرزمین اسلامی برسند.

صد سال پیش وزیر دولت انگلیس در پالمان کشورش بلند می شود و در حالی که قرآن را در دست دارد، خطاب به نمایندگان مجلس می گوید: تا زمانی که مسلمانان پایبند به این باشند و تا زمانی که این کتاب اساس نامه وقانون زندگی مسلمانان باشد ما نخواهیم توانست بر منابع سرشار کشورهای اسلامی تسلط پیدا کنیم. و در صدد برآمدند که مسلمانان را از تفکر در قرآن باز دارند و آن را تنها در ظاهر حفظ کنند. همان طور که ما امروز شاهد آن هستیم، خیلی ها فقط فکر می کنند که قرآن برای مردگان نازل شده است، وقتی عزیزی از آنها می میرد به فکر قرآن خواندن و تلاوت و ختم آن می افتند.

متاسفانه امروزه تعداد اندکی هستند که دنبال درک و فهم مفاهیم قرآن هستند در حالی که این کتاب قانون اساسی مسلمانها است. باید همه به دستورات و احکامی که در این کتاب نازل شده آگاهی داشته باشند، کتابی که اگر همه مسلمانان به آن تمسک جویند تمام نابسامانی ها و پریشانی های فردی و اجتماعی از بین خواهد رفت! کتابی که شفای همه دردهای پنهان و آشکار جوامع اسلامی است. قرآن می فرماید: (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمونین و لا یزید الظالمین الاخسارا) قرآن هم شفا است و هم رحمت، قرآن شفا بخش همه امراض درونی است، مانند کینه و دشمنی، بخل و حسادت و امثال آن! و در جایی دیگر فرماید: (قل هو للذین آمنوا هدی و شفاء) ای پیامبر به مسلمانان بگو که این قرآن هدایت و راهنما است برای مسلمانان، راه سعادت دنیا و آخرت را به مسلمانان نشان می دهد. و شفای امراض درونی مسلمانان است امراضی که انسانها را به نابودی می کشاند. ودر جایی دیگر می گوید: (ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ) این قرآن به استوارترین و بهترین راه که همان سعارت دنیا و آخرت است انسانها را هدایت و راهنمایی می کند. پس یکی از نقشه های پلید دشمنان اسلام این بوده است که بتوانند مسلمانان را با این کتاب الهی بیگانه کنند و بین مسلمانان و قرآن فاصله ایجاد کنند.

متاسفانه با تهاجمات فرهنگی و تبلیغ های نادرست ضد اسلامی که در جوامع اسلامی شده تا حدی هم به اهداف شومشان رسیده اند.

علت دوم: ضعف و ناتوانی مسلمانان، اختلاف و تفرقه است. وهر جا که تفرقه باشد در آنجا شیطان هم وجود دارد. کار شیطان این است که در بین شما دشمنی و عداوت ایجاد کند، به همین خاطر در طول تاریخ بیشترین ضربه ای که بر پیکر اسلام و مسلمین وارد شده بر اثر اختلاف و تفرقه بوده است.

از نقشه های دشمنان اسلام از صدر اسلام تا به حال، این بوده که دربین صفوف مسلمانان تفرقه و اختلاف بیندازند. در زمان حیات پیامبر دشمنان وقتی که از رویارویی با مسلمانان ناامید شدند و دیدند که قدرت و توان مقابله با مسلمانان را ندارند، برای متزلزل کردن و ضربه زدن به مسلمانان، به فکر اجیر کردن منافقین افتادن و عده را که در ظاهر در لباس مسلمانان بودند و در باطن دست پرورده های خودشان بودند را در بین مسلمانان روانه کردند تا بدینوسیله بتوانند به اهداف شوم و پلیدشان برسند.

کفار، هیچ وقت افرادش را در لباس کفر به جوامع مسلمانان نمی فرستند که بر علیه مسلمانان فعالیت کنند! امروز هم همان منافقین صدر اسلام یعنی کفار و مشرکین که به خون مسلمانان تشنه هستند. منافقین را در جوامع مسلمین اجیر کرده اند که در بین مسلمانان تخم تفرقه و اختلاف را بپاشند و به نقشه پلید دشمنان جامه عمل بپوشانند.

در حالی که قرآن با صراحت می گوید: (و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا) به ریسمان خدا چنگ زنید و گروه گروه نشوید و تفرقه ایجاد نکنید و در آیه دیگر خداوند متعال تفرقه افکنان را گروهی از منافقین معرفی می کند (و لا تکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا) شما از مشرکین نباشید، کسانی که در دینشان تفرقه ایجاد کردند.

امروز مشرکین و منافقین، یا نوه ها و فرزندان همان منافقین صدر اسلام دارند برای کفار فعالیت می کنند که بر کشورهای اسلامی تسلط پیدا کنند و ثروت و منابع اسلامی را چپاول وغارت کنند.

80 درصد انرژی جهان از کشورهای اسلامی تامین می شود. و استکبار قصد دارد بر این ذخایر تسلط پیدا کند و بر منابع غنی کشورهای اسلامی است مسلط شود.

پیامبراکرم(ص) جامعه اسلامی امروز را این چنین معرفی می فرمایند: (مثل المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر و الحمی) مثال مومنین نسبت به همدیگر در محبت و شفقت مانند یک جسم است، که سعدی معنی این حدیث را در قالب شعرمی گوید:

بنی آدم اعضای یکدیگرند ----- که در آفرینش زیک گوهرند

چه عضوی بدرد آورد روزگار----- دگر عضوها را نماند قرار

توکه از محنت دیگران بی غمی------- نشاید که نامت نهند آدمی

همه جوامع اسلامی وهمه افراد به هم وابسته اند. یعنی که باید در غم و شادی یکدیگر شریک باشند. دشمن هم از همین راه وارد می شود که بتواند جامعه یک رنگ و یکنواخت اسلامی را به گروهای مختلف تقسیم کند.

متاسفانه در این مورد موفق هم شده است که یکی از دلایل سقوط و انحطاط مسلمانان، همین اختلاف و تفرقه است، مسلمانان باید این عوامل تفرقه افکن را شناسایی کنند و با آنها به عنوان انسانهای منافق و مشرک مبارزه کنند و آنها را از جوامع خود طرد نمایند. باید آنها معرفی شوند تا همگان آنها را بشناسند و فریب آنها را نخورند.

علت سوم: ضعف و ناتوانایی مسلمانان، نداشتن تقوا است. زمانیکه ما زندگی خود را با اصحاب و یاران رسول خدا(ص) که خداوند متعال به آنها آن عزت و شوکت را عنایت کرده مقایسه می کنیم، می بینیم آن تقوایی که آنها داشتند ما نداریم. آنها به مقتضای حدیث پیامبراکرم که می فرماید: (دع ما یریبک الی ما لا یریبک) هر آنچه که آنها را به شک می انداخت آن را رها می کردند و به سوی چیزی می رفتند که در آن دچار شک و تردید نبودند، نه تنها از حرام پرهیز داشتند، بلکه اطراف حرام هم نمی رفتند. انجام کار حرام و خلاف در قلب آنها خطورهم نمی کرد. آنچنان تقوایی داشتند، هر آنچزی که مورد شک و شبهه قرار می گرفت آن را رها می کردند.

پیامبراکرم(ص) می فرمایند: (الحلال بینی و الحرام بینی و بینهما امور مشتبهات، لا یعلمها کثیر من الناس فمن التقی الشبهات فقد استبرا لعرضه و دینه و من وقع فی الشبهات وقع فی الحرام کالراعی یرعی حول الحمی یوشک ان یقع فیه) حلال واضح و روشن است، حرام هم همچنین.

متاسفانه ما امروز از انجام حرام و ترک حلال ترسی نداریم. زیاد به حلال و حرام بودن اهمیت نمی دهیم. اما آنان هر آنچیزی که در حلال و حرام بودن آن شبهه ای بود، آن را ترک می کردند.

پیامبراکرم(ص) فرمودند: در بین حلال و حرام اموری است که شبهه ناکند در حلال و حرام بودن آن. که آیا حلال است یا حرام! پیامبر فرمودند که آنها را ترک کنید و از واقع شدن در آنها بپرهیزید. چون در آنها شک و شبهه است. و در جایی دیگر فرمودند: هر کسی که از شبهات بپرهیزد. هم دینش محفوظ می ماند و هم آبرو و حیثیتش. و فرمودند: مثال او مانند چوپانی است که گوسفندان خود را نزدیک منطقه قرق شده و ممنوعه ای می چراند، هرچه به آن منطقه نزدیکتر شود هر آن امکان دارد که وارد آن منطقه شود. به همین خاطر مسلمان قبل از اینکه وارد گناه شود باید از شبهات بپرهیزد.

حضرت عمر(رض) می فرماید: ما 10 /0 حلالهای قطعی را ترک می کردیم از ترس اینکه ممکن است در یک کار شبهه ناکی وارد شویم! و کار حرامی انجام دهیم.

ما اگر زندگی خود مان را با آنها مقایسه کنیم، می فهمیم که خیلی حرام هایی که قطعا حرام است انجام می دهیم و حرام می خوریم، اما باکی هم نداریم.! در حالیکه آنها نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمی شدند، بلکه ارتکاب گناه و معصیت در قلب آنها هم خطور نمی کرد. و از شبهات هم پرهیز می کردند.

یکی از علت های ضعف و انحطاط همین است که تقوا بین جوامع اسلامی وجود ندارد.

علت چهارم: متاثر شدن به مظاهر زندگی و دل بستن به زندگی دنیا و فراموش کردن آخرت است. این از علت های مهمی است که سبب ضعف و ناتوانی مسلمانها امروز در دنیا شده است.

پیامبر(ص) در 1400 سال پیش فرمودند: (یوشک ان تدعی الامم علیکم کما تداعی الاکله الی قصعتها قالوا او من قله نحن یومئذ یا رسول الله؟ قال: لا بل انتم کثیر و لاکنکم غثاء کغثاء السیل و لینزعن الله من قلوب اعدائکم المهابة منکم و لیقذفن فی قلوبکم الوهن، قیل ما الوهن یا رسول الله؟ قال: حب الدنیا و کراهیة الموت)

امروز نتایج این حدیث را ما می بینیم! پیامبر(ص) فرمودند: زمانی فرا می رسد که همه کفار یکدیگر را برای نابودی شما مسلمانان فرا می خوانند و دعوت می کنند. همان طور که برای غذا خوردن سر سفره همدیگر را تعارف می کنند!. به همین سادگی یکدیگر را برای نابودی شما فرا می خوانند و با یکدیگر متحد می شوند که شما را نابود کنند!؛

اصحاب پرسیدند که ای رسول الله! آیا در آن روز تعداد مسلمانان آنقدر کم می شود که دشمن جسارت پیدا می کند که در صدد نابودی مسلمانان برآید؟ پیامبر فرمودند: خیر! بلکه بر عکس تعداد مسلمانان زیاد هم هست. پس علت چیست؟ فرمودند: شما در آن روز مانند خار و خاشاکی خواهید بود که در روی آب هست، همانطور که آب آن خار و خاشاک را به هر طرفی که بخواهد می برد و آن خار و خاشاک هیچ اختیاری از خود ندارند. شما هم اینچنین حالتی خواهید داشت.

بخاطر ضعف ایمانی که مسلمانان دچار آن می شوند، خداوند آن ترسی که دشمنان اسلام از مسلمانان دارند، آنرا از قلب دشمنان بیرون خواهد کرد و مسلمانان از دشمنان ترس و هراس خواهند داشت.

کفار در صدر اسلام از مسلمانان خیلی وحشت داشتند و آنها می ترسیدند. نمونه بارز آن می توان از فتوحات زمان خلافت حضرت عمر(رض) نام برد، که کفار به مجرد اینکه می شنیدند که سپاه حضرت عمر فاروق در چند صد کیلومتری فلان شهر است، آن شهر را تخلیه می کردند و پرچم سفید به عنوان تسلیم شدن در روی بامهای خانه های خود نصب می کردند.

پیامبراکرم(ص) فرمودند: کفار در آن زمان هیچ ترسی از شما نخواهند داشت! علاوه بر این خداوند در قلبهای شما وهن خواهد انداخت؛ یعنی بر اثر نداشتن ایمان، و ارتکاب گناه و معصیت، یک سستی در قلبهای شما به وجود خواهد آمد. سوال شد یا رسول الله! علت این سستی و ضعف و ناتوانی که در قلبهای مسلمانان به وجود می آید چیست؟ فرمودند: دو چیز یکی: محبت دنیا. و دوم: ترس از مرگ.

همین دو علت باعث شده که مسلمانان ضعیف و ناتوان شوند. حب دنیا این نیست که هیچ کسی دنیا را دوست نداشته باشد، همه ما دنیا را دوست داریم. (آن حب دنیایی که انسان را از عمل و امتثال به دستورات خداوند باز دارد، و انسان را به گناه و مصیت وادار کند و باعث شود که انسان حلال و حرام را تشخیص ندهد. و هر چه که به دستش بیاد برایش فرق نکند که از کجا است و چطوربدستش رسیده است. این حب دنیا مضر و خطرناک است.

لذا شخص مسلمان در وحله نخست باید دنیا را بشناسد و ببیند که خداوند چگونه آنرا چطور معرفی می کند بعد به آن دل ببندد. حبی که انسان را از امتثال به دستورات خدا باز بدارد و به گنا و سرکشی و طغیان و ظلم وادارکند مذموم و ناپسند است و باید اینچنین حب را از قلبش بیرون کند.

خدامی فرماید: (و اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد ..... و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور) بدانید و آگاه باشید که دنیا بازیچه ای است؛ بازی هم یک کاری است که زمانی که انسان انجام می دهد نه در آن جلب منفعتی است و نه دفع ضرری. خدا دنیا را به یک سرگرمی تشبیه کرده است. که انسان را مشغول می سازد و انسان را از کارهای مهم تر بازمی دارد. دنیا اینچنین حالتی دارد که انسان را به خود مشغول می سازد که انسان از آخرتش باز میماند. زینت و آرایش و زرق و برق ظاهری است، در آن تفاخر است، انسانها به خاطر دنیا به یکدیگر فخر می ورزند و کثرت مال اندوزی با یکدیگر به مسابقه می پردازند. مسابقه در افزایش مال و ثروت و فرزندان! (المال و البنون زینة الحیاة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیرا املا) ثروت و فرزندان همه اینها زینت دنیا هستند، اعمال صالحی که باقی می ماند در نزد خدا ارزشمندتر است، چه از نظر اجر و پاداش چه از نظر ارزشی که دارند. خدا می فرماید: (و ما هذه الحیاة الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون)

زندگی دنیا فقط یک بازیچه است. زندگی در این دنیا را خدا هرگز زندگی به حساب نمی آورد. و می فرماید: اگر آنسانها بدانند آن دنیا محل و جایگاه زندگی است! (فلا تغرنکم الحیاة الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور) زندگی دنیا شما را مغرور نکند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دهید! (نرفع دنیانا بتمزیق دیننا - فلا دیننا یبقی و لا ما نرقع)

امروز ما داریم دنیایمان را با پاره پاره کردن دینمان وصله می زنیم دنیای خود را با پاره پاره کردن دین آباد می سازیم! نماز خود را ترک می کنیم! صدها دروغ و جنایت انجام می دهیم تا دنیا را بدست آریم. اما در پایان چه برای مان چه می ماند؟ در نهایت نه دینی برای ما خواهد ماند و نه دنیایی!؛ دنیا را باید بگذاریم و برویم و دین خود را هم بر باد داده ایم! آخرالامر دست خالی این دنیا را ترک می کنیم و می رویم.

یکی از علت های مهمی که سبب ضعف و ناتوانی مسلمانان شده همین حب دنیا است.

روزی پیامبر خدا (ص) سخنرانی می کردند: همه گریه می کردند و اشک می ریختند. بجز اسامه بن زید! ایشان هر چه کرد تا اشکی بریزد اما نتوانست! فوری نزد پیامبر رفت تا بیماریش را معالجه کند. عرض کرد یا رسول الله! سخنانتان آنچنان بر دلها اثر گذاشته که همگی اشک می ریزند، اما از چشمان من اشک نمی ریزم! یا رسول الله من از این سنگدلی به شما شکایت می کنم!؛ پیامبراکرم (ص) دست مبارکشان را سینه اسامه می گذارند و می فرمایند: (جمود العین من قسوة القلب و قسوة القلب من کثرة الذنوب و کثرة الذنوب من نسیان الموت، من طول الامل من حب الدنیا و حب الدنیا، راس کل خطیئه) ای دشمن خدا از قلب بندهء خدا خارج شو!؛ وای به حال کسی که دشمن خدا (شیطان) در قلب او برای خود خانه ای ساخته باشد! چرا که قلب جایگاه ایمان و تقوا است. در آنجا باید نور خدا باشد. وای به حال کسی که شیطان در قلب او (که جایگاه نور خدا است) وارد شود!.

وقتی که پیامبر این دعا کردند: شیطان از قلب او خارج شد و اشک از چشمانش سرازیر گردید!

امروز ما آن طبیب حاذق را نداریم ولی قرآن را داریم، سنت پیامبر(ص) هست. ما می توانیم شفای امراض خود را از این دو کانال بیابیم و داروی خود را بگیریم. لذا پیامبر فرمودند: اگر دیدید که چشمی از ترس خدا اشک نمی ریزد؛ بدانید که این قلب سنگ شده وعلت سنگ شدن قلب ارتکاب گناه و معصیت است و فرمودند: وقتی که در قلب گناه زیاد می شود قلب سنگ می شود.

اما علت کثرت گناه این است که ما مرگ را فراموش کرده ایم، اگر انسان هر لحظه به فکر مرگ باشد دیگر گناه نمی کند. وعلت فراموشی مرگ هم آرزوهای طولانی است که انسان در سر می پروراند. و علت آن هم محبت دنیا است که نور ایمان را از دل انسان دور می کند.

و فرمودند محبت دنیا سبب همه گناهان است! فضیل (رح) جمله خیلی زیبایی می فرماید: (جعل الله الشر کله فی بیت و جعل مفتاحه حب الدنیا و جعل الخیر کله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا) خداوند همه بدی ها را در یک خانه قرار داده و کلید آن را محبت دنیا قرار داده است. به مجرد اینکه انسان محبت دنیا را در دل قرار داد، کلید همه بدی را گرفته است و می گوید: که خدا همه نیکی ها را در یک خانه قرار داده و کلید آن را زهد و پارسایی قرار داده است. اگر انسان زهد و پارسایی داشته باشد همه خوبی ها را به دست آورده است.

شخصی از پیامبراکرم(ص) سوال کرد: (دلنی علی عمل اذا عملته احبنی الله و احبنی الناس، قال: ازهد فی الدنیا یحبک الله، و ازهد فیما عند الناس یحبک الناس) مرا به کاری راهنمایی کنید که هرگاه آنرا انجام دهم هم خدا مرا دوست داشته باشد و هم مردم!؛

پیامبراکرم(ص) فرمودند: در دنیا زاهد و پارسا باش، حب دنیا را در قلب خود جای نده و در مورد آنچه که در نزد مردم است از مال و ثروت و فرش و خانه مجلل و غیره بی رغبت باش.

مهمترین علت های ضعف و ناتوانی مسلمانان محبت دنیا است و همین باعث شده تا انسان بخاطر حفظ پست و مقامی که دارد و به خاطر منفعت ها بیشتر حقایق کتمان کند و نگوید. ظلمهای ستمگران را ببیند و چیزی نگوید! در حالی که اصحاب و یاران پیامبر خدا همیشه حق را می گفتند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هم ترس نداشتند.

پیامبرخدا(ص) می فرمایند: (امرت ان اقول الحق و لو کان مرا) امر شده ام تا حق را بگوییم هر چقدر که تلخ باشد. آنها از مردن نمی ترسیدند!

تاریخ در مورد آنها می گوید: اصحاب و یاران پیامبر کسانی بودند که مردن در راه خدا از زندگی در این دنیا برای آنها عزیزتر بود.

عمیر بن حمام انصاری در جنگ بدر به مجرد اینکه می شنود که پیامبر برای شرکت کنندگان در جهاد بشارت بهشت می دهند! خرمایی که در دست دارد بخاطر فوت وقت و عقب ماندن از مجاهدین می اندازد و وارد میدان کارزار می شود و آنقدر در مبارزه می کند تا اینکه به شهادت می رسد!؛

نمونه دیگرمصعب بن عمیررا می توان نام برد، او تنها فرزند اشرافی خانواده است، در مکه مکرمه لباسهایی می پوشد که همه دختران مکه آرزوی همسری با او را دارند. او مسلمان می شود مادرش ثروتمندش او را تهدید می کند که اگر از اسلام دست برنداری، تو را از ارث محروم می کنم. از آنجا که ایمان در اعماق قلبش جای گرفته تحت تاثیر این حرفها قرار نمی گیرد. و دست از ایمانش نمی کشد تا اینکه مادر اعتصاب غذا می کند و می گوید: لب به غذا نمی زنم یا اینکه دست از اسلام بردار یا اینکه این قدر به اعتصابم ادامه می دهم تا بمیرم! او در جواب مادرش می گوید: ای مادرجان احترامت به جای خود، اگر در کالبد تو صد روح باشد که یکی پس از دیگری از بدن تو خارج شود من حاضر نخواهم شد که دست از اسلامم بردارم.

این جوان به مدینه منوره هجرت می کند روزی در کنار خیابان نشسته است و لباسهای کهنه اش را وصله می زند، پیامبر از کنار او عبور می کنند و می بینند که لباسهای کهنه اش را می دوزد و بیاد آن زمان لباس پوشیدن او را در مکه می افتند که لباسهای نو و شیک را می پوشید اشکها از چشمان شان جاری می شود و می گویند: اسلام دینی است که اینچنین انقلابی به وجود آورده که این جوان آن زندگی مرفع در مکه را رها کرده و با لباسهای پاره پاره در مدینه زندگی می کند!

حضرت مصعب بن عمیر وقتی در جنگ احد شهید می شود. پارچه ای می آورند که او را کفن کنند، می بینند که کفن کوتاه است! سرش را می پوشانند، پاهایش برهنه می ماند، پاهایش را می پوشانند، سرش برهنه می شود. پیامبر(ص) دستور میدهند که سرش را بپوشانید و پاهایش را با برگها بپوشید.