Jun 21, 2007

تساهل و تسامح در اسلام

نويسنده : مولوي اسماعيل كاظمي

مدتي است كه بحث تساهل و تسامح در جامعه مطرح است .موافقين و مخالفيني هم بخود جلب كرده كه در اين باره نظر پردازي كرده‏اند كه نظرات هر يك در جاي خود مورد دقت و تدبر است .
اما آنچه كه بنده را واداشت تا در اين باره مطالبي را به رشته تحرير در آورم ، بيانات ارزشمند عالم رباني دانشمند صحنه سياست و ديانت علامه مولانا فضل الرحمن بود كه در جلسه ختم اصح الكتاب بعد از كتاب الله بخاري شريف در مسجد مكي زاهدان ايراد فرمودند :
ايشان در بيانات ارزشمندشان در پيرامون اتحاد مسلمانان فرمودند : مصلحت زمان اقتضا مي‏كند در عصري كه كفار براي پيشبرد منافع و اهداف شومشان بر عليه مسلمانان امت واحده قرار گرفته‏اند و هر روز به بهانه‏هاي واهي در پناه سازمانهاي به اصطلاح حقوق بشر ، حقوق مسلمانان را ناديده و پايمال مي‏كنند ، ذخاير و ثروت و دارايي مان را چپاول ، عزت و غيرت مان را خوار مي‏سازند .
بر امت مسلمه است كه بخاطر حفظ كيان اسلام، وحدت را سر لوحه برنامه‏هاي خود قرار داده و از ابزار و سلايقي كه موجب تفرقه در بين اقشار امت اسلامي و مصلحت ديني . انسان از بعضي نظرات خود چشم پوشي نمايد . كه در اين زمينه مثالهايي را از صدر اسلام بيان فرمودند كه در ادامه مطلب به آنها خواهيم پرداخت .
اما آنچه در بيانات ايشان محرز بود و بيشتر به آن توجه داشتند مسئله تسامح و تساهل در اسلام بود .
بد نيست اول بدانيم كه تسامح و تساهل چيست در چه مواقعي بكار مي‏رود .

تعريف تساهل و تسامح :
آنجه در كتابهاي لغت آمده اين است كه: تساهل و تسامح يك معنا دارد ، و آن بمعناي آسان گرفتن و گذشت است . اما يك معنا بودن اين دو واژه زماني است كه با هم استعمال شوند، و اگر جدا جدا بيان شوند معاني آن فرق مي‏كند.
چون تساهل نوعي بي‏تفاوتي و اباحه گري است . بر خلاف تسامح كه در آن مدارا و گذشت همراه با اقتدار و بزرگواري است .
به عبارت ديگر تسامح از ماده سمح به معناي بخشش و نوعي كنار آمدن همراه با جود و بزرگواري و با حلم و بردباري است .
اما در اصطلاح ، تساهل و تسامح به معناي عدم مداخله و ممانعت يا اجازه دادن از روي قصد و آگاهي به اعمال و عقايدي است كه مورد پذيرش و سند شخص نباشد .
به تعبير ديگر تساهل بايد در ميان افرادي صورت گيرد كه بنحوي با هم اختلاف داشته باشند . بنابراين مدارا و همزيستي مسالمت آميزي كه در ميان افراد جوامع يك رنگ و هم عقيده وجود دارد . از تعريف تساهل خارج است .
پس نتيجه مي‏گيريم كه تساهل و تسامح هرگز به معناي پذيرش عقيده مخالف نيست ، چرا كه تساهل و تسامح با هدف حفظ ايمان مسلمانان و پرجاذبه ساختن آن در برابر ديگر اديان شكل گرفته ، نه پديد آوردن حالت انفعالي مسلمانان اسلام بر خلاف پندار ناآگاهان ، در برابر انحراف با قاطعيت مي‏ايستد و از آن دفاع مي‏كند .
يكي از اصول اوليه اسلام دعوت به مدارا است ، چنانچكه پيامبر (ص) پس از تسليم شدن كفار از گذشته آنها چشم پوشي كرد و حتي به آنها مسئوليت نيز مي‏داد .
گذشت پيامبر (ص) از مسلمانان در جنگ احد و جنگ تبوك ، تخلف ابولبابه ، عفو وحشي قاتل حمزه سيدالشهداء ، همه اينها انعطاف پذيري حضرت در طي 23 سال دوران رسالت براي رسيدن به اهداف بلند الهي ، و ارائه الگو براي ما مسلمانان مي‏باشد .
حضرت به همان اندازه كه از عطوفت و لطف سرشار بود ، در برابر اجراي حدود الهي هرگز قائل به تساهل و تسامح نبود و در برابر كفار و منافقان ذره‏اي انعطاف نشان نمي‏داد.
پيامبر (ص) رحمه للعالمين بود ، ولي وقتي كه كانون دين مورد تهاجم قرار مي‏گرفت با تمام قدرت و شدت به دفاع از آن برمي‏خاست.
اسلام اصل تساهل و تسامح را به معناي درست و دقيق ان مي‏پذيرد ، و پيروان خود را به آن سفارش مي‏كند ، چنانچه پيامبر (ص) مي‏فرمايد ،« ان الله تعالي رفيق يحب الرفق و يعطي عليه ما لا يعطي علي العنف » خداوند متعال نرم و مهربان است و نرمي و مهرباني را دوست دارد و به آن چيزهايي مي‏دهد كه به درشتي و مهرباني نمي‏دهد .
يا مي‏فرمايد «مداراه الناس نصف الايمان و الرفق بهم نصف العيش» مدارا با مردم ، نيمي از ايمان و نرمي و مهرباني آنان نيمي از زندگي است.
يا اينكه مي‏فرمايد :«ان الله امرني بمداراه الناس كما امرني باقامه الفرائض » خداوند مرا به مردم فرمان داده است . آنگونه كه به پا داشتن بايد ها و واجبها فرمان داده است يا حضرت علي ( رضي الله عنه ) مي‏فرمايد : سلامه الدين و الدنيا في مدارا الناس » سلامتي دين و دنيا در مدارا يا مردم است.
به قول حافظ كه مي‏گويد :
آســـــايش دو گيتي تفسير اين دو حـــــرف است
با دوستان مروت با دشمنان مـــدارا

انسان دوستي در اسلام
از جايگاه نگرش اسلام ، انسانيت انسان از ديدگاه اسلام يك ارزش است و بر همين اساس ، پاسداري از حقوق انسان را لازم مي‏شمارد .
اسلام دين سهله است در شريعت اسلام تكاليف دست و پاگير و شاق حرج آميز وضع نشده است .
«ما جعل عليكم في الدين من حرج » خداوند در دين تنگنايي قرار نداده است .
سمحه سهله بودن شريعت برگرفته از حديث معروف پيامبر اكرم (ص) است كه مي‏فرمايد :
«لم يرسلني الله بالرهبانيه و لكن بعثني بالحنيفه السهله السمحه » خداوند مرا به گوشه‏گيري و انزوا برنينگيخته ، بلكه به آئيني پاك و آسان و با گذشت برانگيخته است .
از اين حديث استفاده مي‏شود كه شريعت اسلام فوق توان انسان نيست بلكه سهل و آسان است .

نمونه‏هايي از سماحت اسلامي
فتح مكه : پيامبر اكرم (ص) تمام دشمنيها و بديهاي قريش را كه در مدت 20 سال دوران بعثت با مسلمانان داشتند ناديده گرفت و در كمال بزرگواري و كرامت ، همه را بخشيد و فرمود : « اذهبوا انتم الطلقا » و به مسلمانان دستور داد كه به هيچ روي به آزار و اذيت و دشنام و بدگويي آنان نپردازند .
صلح حديبيه : در صلح حديبيه با وجود اينكه ظاهر عهدنامه براي مسلمانان ذلت بار و خوار كننده بود ، اما پيامبر با وسعت نظري كه داشتند ، براي اهداف عاليتر و بهتر و آينده‏اي روشن تر آن را پذيرفت ، با وجود اينكه اكابر صحابه همچون حضرت عمر و علي از پذيرفتن آن خودداري مي‏ورزند ، و آن را مايه ننگ و ذلت و خواري براي مسلمانان تلقي مي‏كردند ، اما پيامبر اكرم (ص) چون مصلحت انديش بود و مصلحت را در پذيرش آن مي‏ديد ، تمام مسلملنان را ملزم به پذيرش و حفظ رعايت مفاد آن مي‏نمايد .

برخورد با نمايندگان نصاراي نجران
در سال دهم هجري زماني كه نمايندگان نصاراي نجران در مدينه منوره به حضور پيامبر (ص) مي‏رسند ، و مسائل شان را بازگو مي‏كنند ، مورد احترام آن حضرت قرار مي‏گيرند ، و پيامبر (ص )به آنان اجازه مي‏دهند كه در مسجد نبوي ، مراسم عبادي‏شان را كه وقت آن فرا رسيده بود آزادانه انجام دهند و آنان در حضور پيامبر ، در حالي كه رو بـه مــشرق (جــانب بيت المقدس ) درســـــت در


در جهت خلاف قبله ايستاده بودند ، بدون هيچگونه مزاحمتي مراسم عبادي خويش را بجا مي‏آورند .
نجرانيان آزادانه پيمان صلحي با مسلمانان بستند كه بر اساس آن در مقابل جزيه ، مسلمانان از حقوق شهروندي آنها در مقابل تجاوز نيروي دشمن همچنانكه از كيان و عرض مسلمانان دفاع و حفاظت مي‏كنند از آنان نيز حفاظت نمايند ، بدون اينكه ايشان در جنگ شركت كنند .
اين پيمان در زماني صورت مي‏گيرد كه حكومت اسلامي در مدينه پايه‏هاي اقتدار خويش را استوار ساخته بود ، و مسلمانان به راحتي مي‏توانستند با قدرت شمشير همه آنها را از بين ببرند و با استفاده از ضعف و درماندگي آنها عرصه را بر آنان تنگ و مالياتهاي سنگيني از آنان اخذ نمايند و از مراسم عبادي ويژه جلوگيري نمايند و جلوي رفت و آمد و كسب و كار آنان را در مدينه منوره بگيرند .

برخورد با يهوديان خيبر
يهوديان خيبر با آنكه پيمان شكني كرده بودند و براي از بين بردن مسلمانان و ضربه زدن به اسلام در يك توطئه مشترك با كافران قريش همدست شده بودند ، ولي پس از آنكه دژهاي بسيار محكم آنها به دست تواناي سربازان اسلام فتح شد وشكست خوردند و مسلمانان بر آنها چيره شدند ، پيامبر (ص) به مسلمانان دستور دادند كه بدون اجازه وارد خانه‏هاي آنان نشوند و به زنان و فرزندان آنان ستم نكنند.
همچنين در زمان خلافت حضرت عمر فاروق ( رضي الله عنه ) كه بخشهاي وسيعي از سرزمينهاي ايران به دست پر قدرت مسلمانان فتح شد و در عمل ، ايران در قلمرو و زير سيطره و حاكميت اسلام مسلمانان قرار گرفت و مسلمان شدند .
تاريخ ثابت كرده كه نه تنها مردم ايران هيچ گونه آزار و اذيت و شكنجه‏اي از مسلمانان نديدند ، بلكه به گونه‏اي بي‏سابقه مهربانانه در زير چتر حمايتي اسلام قرار گرفتند.
ايرانيان آنچنان كه شيفته رفتار و كردار و منش مسلمانان شده بودند كه پروانه وار گرد شمع وجود مسلمانان حلقه زده و با آغوش باز از آنان استقبال كردند. با وجودي كه هنوز اسلام را به طور كامل نپذيرفته بودند، در بيشتر موارد در امر گسترش حاكميت اسلام به آنها مدد مي رساندند، بسياري از آنان با اينكه هنوز مسلمان نشده بودند، در پناه دولت اسلام در كمال آسايش و امنيت زندگي مي كردند.
به گفته مسعودي در مروج الذهب، پس از سه قرن هنوز آتشكده هاي فراواني در گوشه و كنار ايران به چشم مي خورد، و زرتشتيان بدون هيچگونه دغدغه و هراسي در پرتو مهرباني و مهرورزي مسلمانان به مراسم ديني خود مشغول بودند.
در ابتداي دوره خلافت عباسيان، نحله ها و رشته هاي كلامي و فلسفي زيادي به وجود آمده بود و عقايد گوناگون و گاه بسيار ناسازگار و مخالف يكديگر وجود داشت و صاحبان عقايد، در يك فضا و محيط به دور از تنش، در كنار هم به سر مي‏بردند و هر كس از عقيده و مرام خود دفاع مي‏كرد. حكومت هم تا آنجا كه به سياست برخورد نداشت، آزادي عقيده را محترم مي‏شمرد، از اين روي، دانشمندان غير مسلمان و حتي دهريان و ماديان را كه در آن وقت به نام زنادقه خوانده مي‏شدند، آزادانه عقايد خويش را بازگو مي‏كردند.

عدالت و تسامح
عدالت زمينه ساز تسامح است، عدالت از مهمترين و برجسته ترين و والاترين پايه ها و استوانه هاي ارزشي و انساني اسلام به شمار مي رود. عنصر عدالت از چنان اهميت والايي در اسلام برخوردار است كه به عنوان مهمترين هدف بعثت انبيا ياد شده است: «ليقوم الناس بالقسط» اجراي عدالت به معناي گسترده آن و در همه زمينه هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و قضايي هيچگاه ويژه مسلمانان نيست. هر جا اسلام حاكم شود، بايد اين ستون و ركن مهم وجود داشته باشد، به گونه اي كه همگان، چه مسلمان و غير مسلمان در پناه اسلام به آساني بتوانند از اين خوان گسترده بهره ببرند.
يا ايها الذين آمنوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنأن قوم علي اعدلوا هو اقرب للتقوي و اتقوا الله ان الله خبير بما تعلمون
شهادت دهيد، دشمني كه با ديگران داريد شما را وا ندارد كه به عدالت رفتار نكنيد. با آنان به عدالت رفتار كنيد كه آن به تقوي نزديك تر است و از خدا بپرهيزيد و تقوا را پيشه كنيد كه خدا به آنچه كه مي كنيد، آگاه است.
منظور از ديگران، كفار مي باشند كه با مسلمانان دشمني و كينه دارند. با اين حال، مسلمانان به حكم آيه مباركه مكلفند كه با آنان به عدالت رفتار كنند و اين اصل مهم اسلام را در حق آنان نيزمراعات كنند. توجه انسان به اصول انسانيت و پافشاري به برقراري عدالت و بهره مندي پيروان اديان ديگر، حتي كفار از حمايت اسلامي، نقش مهمي در پيشرفت اسلام در قرن‏هاي نخست داشته است.
به اعتراف مورخ معروف غربي ويل دورانت به اينكه اسلام قرنها در همه عصرها پيشتاز بوده است، مي‏نويسد:
اسلام طي پنج قرن از لحاظ نيرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نيك و تكامل سطح زندگي و قوانين منصفانه انساني و تساهل ديني، احترام به عقايد و افكار ديگران، سياست و ادبيات و تحقيق علمي و علوم و طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود.
سياست اسلام، در پديد آوردن رابطه با غير مسلمانان كه سر ستيز و جنگ با مسلمانان را نداشته باشند و از فتنه گري و تجاوز بپرهيزند، بر پايه صلح و دوستي و عدالت بنا شده است. از اين روي اسلام همان طوري كه مسلمانان را از بي عدالتي و ستم بر يكديگر در عرصه هاي گوناگون اجتماعي و فردي باز داشته است. آنان را از بي عدالتي درباره غير مسلمانان هم پرهيز داده است.
در قرآن مجيد، عامل پيدايش اختلاف بين امتها، بي عدالتي و تجاوزگري معرفي شده است. از اين روي به پيامبر اكرم (ص) دستور داده است كه اعلام بدار :«وامرت لا عدل بينكم الله ربنا و بكم ، لنا اعمالنا و لكم اعمالكم ، لا حجه بيننا و بينكم الله يجمع بيننا و اليه المصير » من مأمورم در ميان شما به عدالت رفتار كنم . خداوند پروردگار ما و شماست. نتيجه اعمال ما از آن ما و نتيجه كارهاي شما از آن شماست . دشمني شخصي در ميان ما نيست و خداوند ما و شما را در يك جا گرد مي‏آورد و بازگشت همه بسوي اوست.
اين برخورد مهربانانه و انسان دوستانه كه از تساهل و تسامح اسلامي سرچشمه مي‏گيرد ، تنها درباره پيروان اديان الهي و اهل كتاب نبود ، بلكه كافران و مشركان نيز تا هنگامي كه عليه مسلمانان دست به ترفندي نزده بودند ، مراعات مي‏شد ،« لا ينها كم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين »خداوند شما را از دوستي آنان كه با شما در دين ستيز و دشمني نكرده و شما را از ديارتان بيرون نكرده‏اند ، باز نمي‏دارد . تا از آنان بيزاري بجوئيد بلكه داد و انصاف را دوست مي‏دارد.

هدف از تساهل و تسامح در اسلام
بطور كلي هدف اصلي از تمام دستورات اسلام ، بدون استثناء در هر موردي كه در آن امري بنحو وجوب يا استحباب شده ، هدف و نتيجه نهائي آن ايجاد يك نوع محبت و الفت و برادري و اتحاد ميان انسان و مسلمين است .
مانند امر به نماز جمعه و جماعت ، سلام كردن ، مصافحه ، مشورت ، نصيحت ، تعاون ، اصلاح ذات البين ، عدالت ، صداقت ، مواسات ، ترحم ، عطوفت ، احسان بوالدين ، صله رحم ، مراعات حق همسايه ، نوازش ايتام ، ضيافت ، قضاء حوائج مؤمنين ، حسن معاشرت ، هديه و سوغات دادن ، عيادت مريض ، تشييع جنازه ، تسليت مصبيت ديده ، تواضع، كظم غيظ و سپاسگذاري از محسنين .
و بطور كلي از هر عملي يا صفتي كه بنحوي از آن بطور حرمت يا كراهت نام برده شده است ، براي جلوگيري از پراكندگي و اختلاف و درگيري و درگيري و نزاع ميان انسان و مسلمين است .
مانند نهي از گمان بد ، تجسس ، دروغ و غيبت ، ناسزا گفتن ، تكبر ، خودخواهي ، استبداد و خود محوري ، مسخره كردن ، نكوهش كردن ، گزاردن القاب به ديگران ، تحقير ، قطع رحم، عقوق والدين سخن چيني، خدعه و تزوير …… نفاق ، حسد كينه توزي ، خشونت ، تعصب بيجا و غيره …..

مرز تساهل و تسامح
تسامح و تساهل بايد در چهارچوب اصول و ارزشهاي اسلامي و حفظ مصالح جامعه اسلامي باشد . و اگر بيرون از اين قلمرو باشد و بخواهد كه به ارزشهاي اسلامي خدشه وارد سازد و يا به تعبير ديگر اگر تسامح و تساهل بخواهد راهي براي رواج بي‏بند و باري و لااباليگري باشد . ديگر جايي براي تسامح و تساهل نيست : بلكه جاي امر به معروف و نهي از منكر و واكنش در برابر منحرفان است .
پيغمبر اكرم (ص ) كه خود آورنده شريعت سمحه سهله است و در برابر مخالفان و دشمنان و كساني كه با اسلام و قوانين مقدس دين الهي سر ستيز داشتند . با حفظ اصول صورت پذيرد .
بر اين اساس به كارگيري سياست تساهل و تسامح ، اگر درست و با حفظ اصول و ارزشها صورت گيرد ، آثار ارزشمندي را در پي خواهد داشت و الا به امر ضد ارزشي تبديل خواهد گشت .
در باب تساهل و تسامح اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه آسان گيري و برخورد نكو و مدارا گراياني در اسلام، گر چه پسنديده و مورد سفارش بزرگان است. اما وقتي پاس ناسازگاري با حدود و قانونه‏ي الهي به ميان آيد، نه تنها ديگر پسنديده نيست بلكه بايد به سختي و درشتي در برابر آن ايستاد و بدون هيچ گونه چشم پوشي بر اجراي حدود الهي و حفظ ارزشهاي ديني پاي فشاري كرد .
در مكتب اسلام به همان اندازه كه به تساهل و مدارا سفارش شده است بر پا فشاري در اجراي آيينها و قانونها و شدت عمل در برخورد با دشمنان و مخالفان هم شفارش شده است هم تسامح و تساهل خوب و لازم است و هم درشتي و پافشاري در اجرا ي قانونها و آيينها . ولي هيچ كدام مطلق نيست و هر كدام در جاي خود خوب و به همان اندازه لازم و پسنديده است .
در پايان بايد متذكر شد كه بزرگترين عامل عزت و سرفرازي مسلمانان زماني بود كه اتحاد و اتفاق داشتند و هدف و آرمانشان يك چيز بود ، هماهنگ و موافق بودند ، دستها و شمشيرهايشان در يك مسير حركت مي‏كرد ، بصيرتي باز داشتند و تنگ نظر نبودند .
اينچنين بود كه فرمانرواي اقطار جهان و مالك رقاب عالميان گشتند.
و بزرگترين عامل شكست و ذلت و سقوط آنان در تنگ نظريها و برداشت‏هاي غلط و ناروا از اسلام و ايجاد تفرقه و جدائي و اختلاف بوده است .
برمسلمين است كه براعمال گذشته‏شان بنگرند و از آن عبرت گيرند و در تفاوت حال خوب و بدشان فكر و تدبر كنند ، به كارهايي بچسبند كه موجب عزت و شوكت و كرامتشان شد ، و از اعمالي كه ستون فقراتشان را شكست و قدرتشان را شكست و قدرتشان را سست كرد اجتناب ورزند .


0 نظرات شما: